صفحات کتاب

کنگره

دیویی

کتابشناسی ملی

شابک

سال نشر

<p><strong>کتاب بی نمازها خوشبخت ترند</strong>!؟ مجموعه داستان&zwnj;هایی دخترانه با موضوع نماز، حجاب و شعائر دینی و فضیلت&zwnj;های آنها است که از سوی ستاد اقامه نماز برای نوجوانان منتشر شده است.</p>
<ul>
<li><a href="#h_37389810814251689576792109">معرفی کتاب بی&zwnj;نمازها خوشبخت&zwnj;ترند!؟</a></li>
<li><a href="#h_23730986112921689576785799">خلاصه کتاب بی نمازها خوشبخت ترند</a></li>
<li><a href="#h_91563960415291689576795609">متن کتاب بی نماز ها خوشبخت ترند</a></li>
<li><a href="#h_58897672816331689576798574">خرید کتاب بی نمازها خوشبخت ترند</a></li>
</ul>
<h2 id="h_37389810814251689576792109">معرفی کتاب بی&zwnj;نمازها خوشبخت&zwnj;ترند!؟</h2>
<p>چرا <strong>بی نمازها خوش بخت تر اند؟</strong>&nbsp;<br>سوالی که هر کدام از ما ممکن است بارها شنیده باشیم یا حتی پرسیده باشیم&nbsp;<br>ماجرای این کتاب بررسی شبهات و سوالاتی درباره نماز، حجاب و برخی دیگر از شعائر دین است که با نگاهی تازه، جذاب و در دنیایی دخترانه نگاشته شده است و برای ذهن مخاطب حرف های جدیدی دارد.</p>
<h2 id="h_23730986112921689576785799">خلاصه کتاب بی نمازها خوشبخت ترند</h2>
<p>کتاب &laquo;بی نماز ها خوشبخت ترند&raquo; شامل چهارده داستان کوتاه دخترانه پیرامون اهمیت و جایگاه نماز به قلم فاطمه دولتی می باشد.</p>
<h3>فهرست کتاب</h3>
<p>مجازات روی تخت بیمارستان<br>دلی به پاکی آینه ها<br>من از تکرار بیزارم<br>دختری با موهای تیغ تیغی<br>بی نمازها خوشبخت ترند؟<br>زبان شیرین بین المللی<br>خانم دکتر فامیل<br>ملاقات با یک دختر اینستاگرامی<br>راز عجیب آیدا<br>صبح روشن امتحان<br>ماهی گلی را قورت نده<br>مثبت چهارده<br>ادیسون بهشتیه یا جهنمی؟<br>بابا دوستم ندارد؟</p>
<h2 id="h_91563960415291689576795609">متن کتاب بی نماز ها خوشبخت ترند</h2>
<p>دوست دارم آسمان همین الان روی سرم آوار شود! دیشب تا خود صبح چرت زدم و درس خواندم؛ اما چه فایده؟ چه فایده که امروز جای نمره بیست، یک هفده خوش&zwnj;آب&zwnj;ورنگ نصیبم شد. آخه هفده هم شد نمره؟ خدا با من لج افتاده! وگرنه هیچ دلیلی ندارد که نمره&zwnj;ام کم شود. محیا سری برای خانم اسدی تکان می&zwnj;دهد و لبخندزنان می&zwnj;آید سمت من. از لبخندش حالم بد می&zwnj;شود؛ باید هم لبخند بزند؛ باید هم در دلش عروسی بگیرد. امروز بهترین نمرهٔ کلاس را گرفته است.<br>_ کوثر، نمی&zwnj;خوای جمع کنی بریم؟<br>کتاب&zwnj;ها را می&zwnj;اندازم داخل کوله؛ نگاهم را از چشمان خندانش می&zwnj;گیرم؛ چادرم را روی سر مرتب می&zwnj;کنم و می&zwnj;گویم: &laquo;بریم&raquo;.<br>از در مدرسه پایمان را بیرون نگذاشته&zwnj;ایم که ماشینِ بابا را می&zwnj;بینم؛ از دود اگزوزش لجم می&zwnj;گیرد؛ می&zwnj;خواهم زودتر محیا را راهی کنم؛ نمی&zwnj;خواهم ماشین پت&zwnj;پتی&zwnj;مان را ببیند و در خلوت به ریشمان بخندد؛ اما صدای بابا اجازه نمی&zwnj;دهد: &laquo;سلام بر دختران باهوش کلاسِ اول متوسطهٔ مدرسهٔ شهید رجایی&raquo;. محیا ریسه می&zwnj;رود از خنده، و من به&zwnj;سختی لبخند می&zwnj;زنم. بابا نگاهی به من می&zwnj;اندازد: &laquo;قند و عسل بابا چطوره؟&raquo; قند و عسل بابا حالش خوب نیست، هیچ حالش خوب نیست! یاد کولر سوختهٔ ماشین که می&zwnj;افتم حالم بدتر هم می&zwnj;شود.</p>
<h3>بخشی دیگر از متن</h3>
<p>چادرم را می&zwnj;اندازم روی شانه&zwnj;ام؛ زل می&zwnj;زنم به کوچهٔ باریکِ روبه&zwnj;رو، خانه&zwnj;مان آخرین خانهٔ این کوچه است؛ اصلاً ما در همه&zwnj;چیز آخرین هستیم؛ می&zwnj;گویم: &laquo;محیا با ما نیومد، چون مسیر خونه&zwnj;اش با ما یکی نیست. می&zwnj;دونی خونه&zwnj;شون کجاست؟ اون ساختمون خوشگله هست نزدیک شهربازی، که تو بهش میگی قصر، طبقهٔ یازدهم اونجا می&zwnj;شینن. بعدشم محیا سرویس داره. باباش تهیه&zwnj;کننده است؛ مامانش هم همکار باباشه، طراح صحنه است&raquo;. بابا لبخند می&zwnj;زند. می&zwnj;خواهد چیزی بگوید، اما ماشین خاموش می&zwnj;شود؛ یک&zwnj;دفعه، بدون هیچ صدایی. هنوز چندمتری مانده تا خانه. دندان&zwnj;هایم را فشار می&zwnj;دهم روی هم. می&zwnj;خواهم پیاده شوم که بابا سطل ماست را از صندلی عقب می&zwnj;دهد دستم: &laquo;این رو ببر بابا؛ مامانت یه استنبلی حسابی بار گذاشته.</p>
<p>منم هلش می&zwnj;دم تا جلوی در و الان میام&raquo;. می&zwnj;دوم سمت خانه؛ کیف و چادرم را همان&zwnj;جا کنارِ جاکفشی ول می&zwnj;کنم؛ می&zwnj;روم داخل اتاقم و خودم را می&zwnj;اندازم روی تخت فنری؛ صدای قیژش تا هفت خانه آن&zwnj;ورتر می&zwnj;رود. صدای مامان را می&zwnj;شنوم: &laquo;کوثر، دختر کجا رفتی؟ اینها رو چرا اینجا انداختی؟&raquo; جواب نمی&zwnj;دهم! می&zwnj;دانم می&zwnj;آید تو؛ می&zwnj;آید و هزار بار می&zwnj;پرسد: &laquo;چی شده؟&raquo; و تا ته ماجرا را درنیاورد بی&zwnj;خیال نمی&zwnj;شود. صدای پایش را که می&zwnj;شنوم، ملحفه را می&zwnj;کشم روی سرم. در باز می&zwnj;شود: &laquo;اِوا! این چه وضعیه؟ پا شو ببینم. حالت خوب نیست کوثر؟ نکنه تب داری؟ سرما خوردی؟ گفتم زیر باد کولر نخواب&raquo;. کولر؟ کدام کولر؟ یک کولر آبی قدیمی، مگر چقدر خنکی دارد که باعث چاییدگی شود.<br>مامان محلفه را کنار می&zwnj;زند و دست می&zwnj;گذارد روی پیشانی&zwnj;ام.<br>_ تو که چیزیت نیست. باز چی شده تو مدرسه؟<br>چشم&zwnj;هایم را باز می&zwnj;کنم؛ زل می&zwnj;زنم توی چشم&zwnj;هایش.<br>_ چه غمگینه چشمات دختر! می&zwnj;خوای بگی چی شده؟</p>
<h2><span>کتاب بی نمازها خوشبخت ترند pdf</span></h2>
<p><strong>پی دی اف کتاب بی نمازها خوشبخت ترند</strong> در فراکتاب موجود نمی باشد.</p>
<h2 id="h_58897672816331689576798574">خرید کتاب بی نمازها خوشبخت ترند</h2>
<p>خرید نسخه چاپی این کتاب با ده درصد تخفیف در سایت فراکتاب فراهم است.</p>
<p><img src="https://file1.cdn.faraketab.ir/content_file/img2023/6/خرید کتاب بی نمازها خوشبخت ترند.jpg" width="70%" alt="خرید کتاب بی نمازها خوشبخت ترند" style="display: block; margin-left: auto; margin-right: auto;"></p>
<p>مشخصات <strong>کتاب بی نمازها خوشبخت ترند</strong>&nbsp;در جدول زیر آورده شده است:</p>
<table class="table table-striped">
<tbody>
<tr>
<td colspan="2"><strong>مشخصات</strong></td>
</tr>
<tr>
<td><strong>ناشر:</strong></td>
<td>ستاد اقامه نماز</td>
</tr>
<tr>
<td><strong>نویسنده:</strong></td>
<td>فاطمه دولتی</td>
</tr>
<tr>
<td><strong>تعداد صفحه:</strong></td>
<td>322</td>
</tr>
<tr>
<td><strong>موضوع:</strong></td>
<td>مجموعه داستان دخترانه با موضوع نماز، حجاب و شعائر دینی&nbsp;</td>
</tr>
<tr>
<td><strong>قالب:</strong></td>
<td>چاپی</td>
</tr>
</tbody>
</table>
<p>&nbsp;</p>

کتابخوان و فروشگاه کتاب

نظرات کاربران و نقد و بررسی کتاب بی نمازها خوشبخت ترند