صفحات کتاب

کنگره

دیویی

کتابشناسی ملی

شابک

سال نشر

<h2 style="text-align: justify;">معرفی کتاب من هیچ&zwnj;کاره بودم</h2>
<p style="text-align: justify;"><strong>کتاب من هیچ&zwnj;کاره بودم</strong> به قلم حاج حسن روحانی&zwnj;نژاد حاوی خاطرات اوست که در انتشارات شهید کاظمی منتشر شده است.</p>
<p style="text-align: justify;">این کتاب قصه خودنوشت مردی هشتادساله است که در زندگی&zwnj;اش هر لحظه که خواسته بایستد و نفسی تازه کند، چشمش به کمبودها و رنج&zwnj;های دیگران افتاده و همین او را به ادامۀ دویدن واداشته است. کسی که برای شناختن دنیای بهتر، منتظر هیچ دولت و ارگانی نمانده و با دست خالی معجزه کرده و پیش رفته. معلولان را سروسامان داده، صدها مدرسه ساخته، مسجدهای زیادی را بنا کرده یا بهبود داده، نمازخانه و ورزشگاه و خانه برای محرومان ساخته و بیشتر از همۀ این&zwnj;ها، &laquo;دل&zwnj;ها&raquo; را آباد کرده است. با این&zwnj; همه، هر وقت کسی از او تشکر کرده، بالا را نگاه کرده و از ته قلبش گفته: &laquo;به خدا که من هیچ&zwnj;کاره بودم!&raquo; هذا من فضل ربی...</p>
<h2 style="text-align: justify;">گزیده کتاب من هیچ کاره بودم</h2>
<p style="text-align: justify;">در طی چند سال مسئولیتم در مکان های مختلف چون به فروشگاهم نمی رسیدم، تمام سرمایه&zwnj;ام از دست رفت. روزی باقیمانده وسایل مغازه را که چند ژگلاتور و چند دسته کارد دسته سیاه بود، فروختم. شبیه به رختخواب رفتم، اما یکی دو ساعت در این فکر بودم که خدایا خودت آگاهی که هزینه زندگی من چه میزان است، آخرین سرمایه&zwnj;ام را نیز هزینه کردم، از فردا چه خواهم کرد؟ تا نصف شب با این مشکل دست به گریبان بودم و خوابم نبرد. بالاخره از رختخواب بیرون آمدم و بی سر و صدا به حیاط رفتم و خیلی آرام از حوض وضو گرفتم و در تاریکی محض زیر زمین، دو رکعت نماز خواندم؛ از آن نمازهایی که معنویت آن کمتر تکرار می&zwnj;شود. حالی وصف&zwnj;ناشدنی داشتم.</p>
<p style="text-align: justify;">&nbsp;در وسط نماز با چشمانی پر از اشک و با دستانی پر از امید که به سوی درگاه خداوند رئوف و مهربان بلند کرده بودم گفتم: خدایا اگر به من عنایت فرمودی و مردم به من می گویند حاج حسن! حاج حسن! اگر احترامی دارم؛ اگر به من می&zwnj;گویند مسئول فلان مجتمع، اگر مختصر عرضه&zwnj;ای دارم، فقط و فقط از عنایات و مرحمت خودت است؛ ولی اگر می&zwnj;خواهی از من امتحان حضرت یوسف، حضرت اسماعیل یا حضرت ابراهیم را بگیری، من هیچ&zwnj;یک از آن&zwnj;ها نیستم. من همان حسن تو هستم. به عصمت فاطمه زهرا (س) اگر تمام بچه&zwnj;هایم یکی پس از دیگری بمیرند، من به پول حرام دست نخواهم زد. خودت قادری، خودت کریمی، خودت بخشنده&zwnj;ای، از محلی که صلاح می&zwnj;دانی در معاش زندگی&zwnj;ام گشایشی حاصل کن.</p>

کتابخوان و فروشگاه کتاب

نظرات کاربران و نقد و بررسی من هیچ کاره بودم