صفحات کتاب

کنگره

دیویی

کتابشناسی ملی

شابک

سال نشر

<h2 style="text-align: justify;">معرفی کتاب سیلوانا</h2>
<p style="text-align: justify;"><strong>کتاب سیلوانا</strong> نوشته مصیب معصومیان روایتی متفاوت و طنز از خاطرات رزمندگان مرزبانی و مدافعان وطن است. بعد از حماسه خان&zwnj;طومان در فروردین و اردیبهشت 1395 که توسط شیرمردان مازندرانی به وقوع پیوست؛ در بهار سال 1396 لشکر 25 کربلا در مأموریت جدید خود عازم آذربایجان غربی و نقطه صفر مرزی ایران و ترکیه به نام &laquo;سیلوانا&raquo; گردید که تا پاییز سال 1397 این مأموریت ادامه پیدا کرد.&nbsp;</p>
<p style="text-align: justify;">مصیب معصومیان که خود از مدافعان حرم در خان&zwnj;طومان سوریه بود در این ماموریت همراه می&zwnj;شود. وی که پیش&zwnj;تر با نگارش کتاب&zwnj;های شهدای مدافع حرم و خان&zwnj;طومان شناخته شده است، از همان آغاز سفر تصمیم می&zwnj;گیرد تا لحظاتِ ناب این مأموریت را ثبت نماید. این اثر که در قالب طنز می&zwnj;باشد، مجموعه روایت&zwnj;هایی است از شوخی&zwnj;های رزمندگان مرزبانی و مدافعان وطن در شرایط سخت ماموریت، سربازانی که در دورهمی خود بذر روحیه امید و نشاط می&zwnj;پاشیدند و جمع را سر حال نگه می&zwnj;داشتند و در نیمه&zwnj;های شب به سجاده می&zwnj;ایستادند و با خدا به راز و نیاز می&zwnj;پرداختند.</p>
<h2 dir="rtl" style="text-indent: 0px; margin: 0px; text-align: justify;">گزیده کتاب سیلوانا</h2>
<p style="text-align: justify;">&laquo;یک بار توی ماشینم شروع کردم به حرف زدن با رحیم کابلی و درددل کردن. یک مرتبه به خودم آمدم که اصلاً نمی&zwnj;دانستم کجا هستم. فقط فرمان دستم بود و گاز می&zwnj;دادم و حرف می&zwnj;زدم. رحیم آمد به خوابم، همان شب. آن&zwnj;قدر خسته بودم که بعد از نماز خوابم برد. دیدم رحیم کابلی با یک عده جایی ایستاده. سلام کردم، آمد جلو، گفتم: &lsaquo;رحیم جان ما این همه باهم بودیم، چرا سری به من نمی&zwnj;زنی؟ چرا منو همراه خودت نمی&zwnj;بری؟</p>
<p style="text-align: justify;">رحیم گفت: &lsaquo;یه عیبی داری، باید اون عیبت رو برطرف کنی. هر وقت برطرف شد به جمع ما ملحق می&zwnj;شی!</p>
<p style="text-align: justify;">&nbsp;گفتم: &lsaquo;عیب؟ کدوم عیب؟ عیب من چیه؟</p>
<p style="text-align: justify;">امّا رحیم جوابم را نداد و چند لحظه بعد با من خداحافظی کرد و رفت! &raquo; آن شب ما همراه &laquo;رحیم کابلی&raquo; تا ساعت 2 شب در محوطۀ پادگان سیلوانا، زیر درخت آلبالو نشستیم و حرف زدیم ...</p>

کتابخوان و فروشگاه کتاب

نظرات کاربران و نقد و بررسی سیلوانا