
شمای ایرانی که در حال خواندن مرور بنده هستید حتما با واژه آقازاده آشنایی دارید، آدمهایی که به فراخور جیب پرپول و موقعیت بسیار عالی پدر بزرگوار به خود خواه ناخواه لقب آقازادگی را چسباندهاند و با فخر و غرور در جامعه رفتار میکنند و خواهان این هستند که به بخاطر موقعیتی که به او نسبت داده شده به او احترام بگذارند و دست به سینه و تا کمر خم شده فرامین او را اجرا کنند. کتاب ولیعهد روایت پسری است که به جهت موقعیت پدر و رفاهی که او فراهم کرده از عالم و آدم بیخبر است و حتی عرضهی بستن بند کفشش را ندارد. اما مثل همهی نتیجههای داستانهایی که برای ما گفتهاند هر بالایی یک پایین و هر پایین یک بالایی دارد و خانوادهی امیر نیز از این قاعده مستنثی نیستند. اما او تاب این زندگی توامان با سختی را ندارد و به سختی با شرایط کنار میآید. هر آن منتظر این است که پدر با همان شرایط و موقعیت و جایگاه قبلی از در وارد شود و آنها را به همان خانهای که در آن زندگی میکردند ببرد اما هر روزی که میگذرد امید آنها نیز به صفر نزدیکتر میشود و پدر نمیآید. این متن را برای چالش مرور نویسی فراکتاب نوشتهام. #چالش_مرور_نویسی_فراکتاب