صفحات کتاب

کنگره

دیویی

کتابشناسی ملی

شابک

سال نشر

<h2>معرفی کتاب بچه جن&nbsp;</h2>کتاب بچه جن داستان از فاطمه رضایی برفوئیه است. این داستان درباره دختری است که در یک روستا که مردمی خرافاتی دارد به دنیا می‌آید و اهالی او را نحس می‌دانند... کتاب بچه جن، داستان دختری است که در یک روستای کوچک با مردمی خرافاتی به دنیا آمده است. زمان تولد دختر کسوف اتفاق افتاده است و حالا به همین&nbsp; دلیل، مردم او را نحس می‌دانند. یک شب، جن‌ها به روستا حمله می‌کنند و دختر را همراه خودشان می‌برند و به جای او، یک دختر دیگر می‌گذارد. این دختر&nbsp; جدید، دندان هم دارد. همه او را به اسم بچه جن صدا می‌کنند و از او می‌ترسند، همه حتی مادرش...<h2>گزیده کتاب بچه جن&nbsp; </h2>هر وقت خاور میاد، اینجا پر از جن می‌شه!بی‌بی به او اخم کرد و گفت:دیگه این حرفو نزنیا! شوخی‌شم خوب نیست!خاور هم به او چشم‌غره رفت. وِردی خواند و به پرده فوت کرد و گفت: دارم بلا رو از دهِتون دور می‌کنم! این به جای دستت‌دردنکنه است؟! دست‌مریزاد ام‌البنین! دست‌مریزاد!ام‌البنین به عذرا کمک کرد تا راحت بخوابد. عذرا درگوش او یواشکی پرسید:جن بود؟! تو دیدیش؟ام‌البنین خندید و جواب داد:نه! گوهر، زن‌داییت بود! دررفت!اتاق با نور فانوس و آتش اجاق، تقریباً در تاریک‌وروشنی مه‌آلود فرورفته بود.&nbsp; تیرگی دیوارها و سقف کاهگلی، تاریکی‌اش را بیشتر می‌کرد. از سوراخ بالای&nbsp; سقف گنبدی شکل، نور کمی به داخل می‌تابید. نور، روی دیوار پهن شده بود و&nbsp; بالا می‌رفت. نشان می‌داد که خورشید در وسط روز، دارد غروب می‌کند.خاور مثل کارآگاه به اتاق بغل رفت و برگشت. چند دانه گندم و جو آورد که آن‌ها&nbsp; را از درگاه اتاق، زیر پرده و وسط اتاق جمع کرده بود. کف دستش را نشان داد و با آب‌وتاب گفت:جن؟! جن کجا بود زن؟! دشمن بوده! ببین!گندم‌ها را در مشتش حرکت داد و ادامه داد: رو گندم جادو درست کردن! می‌خوان بچه به سرانجوم نرسه! شیرعلی با چشمان گشاد به گندم‌ها نگاه کرد. ام‌البنین زیرلب گفت:گوهر؟! اون و جادو؟!پوزخند زد. همین که عذرا خوابید، لحاف را روی او کشیدند. دردش بیشتر شد و ناله&nbsp; کرد. خاور به‌طرف آتش اجاق دوید. دستش را در شال کمرش فرو برد. شیرعلی بلند گفت:از این آشغالا نریزی رو آتیش! دود می‌کنه، اتاق بو می‌گیره!خاور عصبانی شد. صدای دورگه‌اش را بالا برد:می‌خوام نکبتو از دست‌وپاتون دور کنم! جادوتون کردن! ببین چه دردی می‌کشه، زنِ بدبخت!شیرعلی که حریف زبان خاور نمی‌شد، سکوت کرد. با دو گام بلند، اتاق را طی کرد. از در بیرون رفت و گفت:ام‌البنین حواست باشه! کاری داشتی خبرم کن!از همان جلوی در، روبه‌آسمان فریاد زد:ولش کن، گاو گنده!رفت و صدایش هم به همراهش دور و دورتر شد. عذرا ناله‌اش بالاتر رفت. ننه‌اشرف&nbsp; در کنارش روی زانو نشست و شروع کرد به مالیدن شکم و پهلوهای او. بسم‌الله&nbsp; می‌گفت؛ صلوات می‌فرستاد و می‌گفت:جیغ بکش ننه! زور بزن!عذرا خجالت می‌کشید که جیغ بکشد. هیچ‌وقت کسی ناله و فریاد او را نشنیده بود.&nbsp; پرهای چارقد نخی‌اش را لای دندان‌هایش گذاشته بود و محکم فشار می‌داد.&nbsp; صدایش لابه‌لای گل‌های درشت و چروک‌های چارقدش گم می‌شد. بی‌بی کنار عذرا&nbsp; نشست و گفت:بدبختِ بدشانس عذرا! حالا همین امروز باید خورشیدو می‌دزدیدن!کف دست‌هایش را روی زانوی خودش می‌کوبید. نُچ‌نُچ می‌کرد و تکرار می‌کرد:سیاه‌بخت عذرا!خاور همان‌طور که اسپند و پوست سیر و پیاز روی آتش می‌ریخت، فوت می‌کرد و می‌گفت:نگهش دار عذرا! نذار الان به دنیا بیاد! الان ساعتِ نحسیه! زبونم لال بچه‌ت نحس می‌شه...!اما ننه‌اشرف حرفش را قطع کرد و گفت: زور بزن ننه! بذار بیاد، راحت شی! دلش به حال خودش و نوزادش می‌سوخت. به حال خودش می‌سوخت چون تنها مانده بود و&nbsp; مادر و خواهری نداشت که کنارش باشد و کمکش کند. آرزو می‌کرد کاش مادرش بود و برایش دعا می‌کرد. دعای مادر، زودتر اثر می‌کرد. دلش برای نوزادش هم&nbsp; می‌سوخت که اگر در ساعت نحسی به دنیا می‌آمد؛ حتماً نحس می‌شد و از این‌پس، هر اتفاقی که در روستا می‌افتاد، آن را از چشم نحسی بچه‌اش می‌دانستند.

بچه جن

فاطمه رضایی برفوئیه

رامین بابازاده

دفتر نشر معارف یکی از بزرگترین و پرکارترین موسسات چاپ و نشر، وابسته به نهاد نمایندگی مقام رهبری، در دانشگاه می باشد. که ابتدا با چاپ کتاب های درسی و عمومی پرداخته است. اما کم&zwnj;کم به انتشارات کتاب های دیگر نیز پرداخته است.

<h2>معرفی دفتر نشر معارف (وابسته به نهاد نمایندگی مقام رهبری در دانشگاه)</h2>

مسئولین نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه، در سال ۱۳۷۶ تصمیم گرفتند، یک انتشارات برای نشر کتاب&zwnj;هایشان راه اندازی کنند. که ابتدا فقط با نشر کتاب&zwnj;های درسی و عمومی دانشگاه آغاز به کار کرد و در سال ۱۳۷۹ تصمیم به چاپ کتاب&zwnj;های دیگر نیز کردند. در همین سال، نشر معارف با راه&zwnj;اندازی ۴ واحد با نام&zwnj;های &laquo;معارف و اهل بیت(ع)&raquo;، &laquo;روانشناسی و تربیت&raquo;، &laquo;ادبیات و داستان&raquo; و &laquo;سیاسی-اجتماعی&raquo;، حدود ۱۵۰۰ کتاب منتشر کردند. 
در دهه ۹۰ نشر معارف رسالت خود را برای انتشار اندیشه&zwnj;های اسلام قرار داد. مانند: عدالت خواهی و تربیت، نقد غرب، تاریخ و انتشار کتاب های اساتید مشهور انقلابی. 
همچنین این موسسه از پیشگامان حمایت از نویسندگان نوقلم شد. 
نشر معارف از سال 1386، مجموعه پاتوق کتاب را ابتدا به عنوان یک واحد توزیع اختصاصی و سپس به عنوان مجموعه مستقل &laquo;فروشگاه&zwnj;های زنجیره&zwnj;ای پاتوق کتاب&raquo; راه&zwnj;اندازی کرد که هم&zwnj;اکنون بیش از 40 شعبه در سراسر کشور دارد. 
دفتر نشر معارف در اسفندماه سال 1400، با اعلام تغییر هویت بصری و سازمانی، به &laquo;موسسه فرهنگی-هنری نشر معارف&raquo; تغییر نام داد و چشم&zwnj;اندازی بین&zwnj;المللی با شعار &laquo;فراتر از خواندن&raquo; برای خود انتخاب کرد. 
نشر معارف هم&zwnj;اکنون، سالانه حدود 100 عنوان کتاب غیر درسی منتشر می&zwnj;کند و مجموع تیراژ کتاب&zwnj;های جدید نشر معارف چیزی حدود یک میلیون و یکصدهزار جلد است که هرسال رو به افزایش است.

<h2>آدرس دفتر نشر معارف</h2>

دفتر نشر معارف قم: خیابان شهداء، کوچه ۳۲، شماره ۳ تلفن و نمابر ... کلیه حقوق مادی و معنوی سایت متعلق به موسسه فرهنگی هنری دفتر نشر معارف نهاد می باشد. 
کدپستی: 3715647867 
آدرس دفتر نشر معارف در تهران: شهرک شهید محلاتی، خیابان امام علی(ع)، جنب مسجد امیرالمومنین علیه السلام؛ 021-22458806

<h2>دانلود کتاب های نشر معارف</h2>

برای دانلود بعضی از کتاب های دفتر نشر معارف به نرم&zwnj;افزار فراکتاب مراجعه فرمایید.

کتابخوان و فروشگاه کتاب

نظرات کاربران و نقد و بررسی بچه جن