
بسم الله الرحمن الرحیم #چالش ـ مرورنویسی -فراکتاب عروس حاج غلامحسین نام کتابی است که در پویش کتابخوانی مادران شریف آن را مطالعه کردم. زندگی بانویی قمی از سرآغاز کودکی تا زمان حال. این خاندان،11شهید تقدیم انقلاب اسلامی کرده است. زندگی پر مشقت و پر از امید این مادر، مرا تحت تأثیر قرار داد. پدر ایشان معلم قرآن بوده است. آن ها در روستای بیدهند ساکن بوده اند.و پس از مدتی به روستای نیزار می روند. ایشان روحیه بسیار کاری داشته و در امور منزل به مادرشان خیلی کمک میکردند. با آن که پدرشان معلم قرآن بوده اما به خاطر کارهای زیاد آن روزها هیچ گاه نتوانست سواد را از پدر بیاموزد. قسمت دردناکی کودکش، فوت پی در پی خواهران خردسالش بود. در همان زمان ها ایشان علاقه پیدا میکند که قالی بافی را یاد بگیرد و کمک خرج خانواده شود. راهی شهر قم و در خانه ای ساکن میشود که کارگاه قالی بافی است. مسئول آن کارگاه،کار را نیمه به او می آموزد و خیلی او را اذیت میکند. این بخش کتاب دردناک بود. پس از آن به روستا برمیگردد و به خاطر تلاش هایش، استاد کار میشود. پس از آن با پسر عمه اش ازدواج میکند. و یک زندگی ساده در یک اتاق تاریک و دوده گرفته را آغاز میکند. شاکر بودن ویژگی بارز او در سراسر زندگی است. خاطرات تلخ و شیرینی از زندگی خود و جاری هایش می گوید. از آن روزها که هنوز چهلم شهید آن خانواده نشده شهید این خانواده را می آورند. داغ بر روی داغ.. مادران داغداری که هم دیگر را تسلی می دهند. #این یادداشت را برای شرکت در چالش مرور نویسی فراکتاب نوشته ام.
باورنکردنی
عالی بود
کتاب بسیار عالی و آموزنده ای بود. درس های زیادی از مادر شهیدان گرفتم. واقعا صبر و ایمان و اعتقاد این مادر ستودنی است...
صبر مادر شهدایی زندگی کردن
این کتاب روایت یک زندگی زنی باایمان و پاک و زحمتکش بود که توانسته بود شهیدانی وارسته و شیعه ی واقعی در دامان خود پرورش دهد. واقعا از خواندن کتاب لذت بردم. از صبر زیادشون تعجب کردم. خیلی سخته پسرت شهیدبشه و برای اینکه به وصیتش عمل کنی یک قطره اشک هم نریزی. مادر شهیدان ضمیر و باطن پاکی داشتند و مکاشفاتشون گواهی این ادعاست. انشالله خدا شفاعت شهیدان مجید و اسحاق اسحاقی رو شامل حالمون کنه و عمر با عزت و خیر کثیر به مادرشون عنایت کنه. کاش ماهم بتونیم مثل این مادر عزیز فرزندانی تربیت کنیم که مثل شهدا سرباز امام زمانشان باشند.
عالی بود، شهیدان اسحاقی عینیت بخشیدند به آیه "ولا تحسبنّ الذین قتلوا فی سبیل ا... امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون"
«مادر! آدم باید تا فرصت داره توی این دنیا، از هر باغی یه گل بچینه. همین که خدا و امام زمان ازت راضی باشن، کافیه.»
کتاب بسیار بسیار عالی و آموزنده ای بود. چقدر رفتار و صبر مادر شهید ستودنی بود. خوش به سعادت این مادر عزیز خدا بهشون سلامتی بده و ان شاالله به برکت دعای این مادر و شهیدان گرانقدرشون ما و نسلمون هم در راه امام زمان باشیم .
عالی بود سراسر کتاب پر بود از ایمان و صبر .از مادر شهیدان بزرگوار درس گرفتم با وجود همه سختی ها ، فرمودند من جز زیبایی چیزی ندیدم، خدایا مارا شرمنده شهدا نگردان
کتاب بی نظیری بود از صبر عجیب یک زن و ایمان قوی و دل بزرگش
در دل شبی بهاری، کودکی خردسال کنار سجاده پدر شهیدش ایستاده بود، دست به آسمان، دل به خدا. با زبان سادهاش گفت: «خدا رو خیلی دوست دارم، چون تو رو به من داده». در آن لحظه، تمام معنای بندگی در نگاه معصومانهاش خلاصه شده بود. تربیت شهید، پیش از آنکه با خون نوشته شود، در دل کودک با عشق و نماز جوانه زده بود.
خدا این مادر بزرگوار رو حفظ کنه. از بچگی فردی مقاوم و باایمان بوده. خواندن درباره فردی با این همه مشکلات و مقاومت و صبر بی نظیر او امید بخش بود. بعضی جاها کتاب روی دور تند بود و روی بعضی شخصیت ها کم مانور داده شده بود و نویسنده زود جمع و جور کرده بود بعضی ماجراها رو. بنظرم میشد بیشتر روی بعضی جزییات متمرکز بشه.
کتاب خوبی بود، ان شاءالله شهیدان نظر لطفی هم به ما کنند