
نمره کلی
5 /
4.0
2
الکترونیکی
4.0
نظر شما چیست؟
1 نظر
98912****6035
گفت باید قبل از اعزامش به پابوسی امام رضا(ع) برود. چون دیدم در حال حاضر یک دست بیشتر ندارد، علیرضا را هم دنبالش راهی کردم تا ساک و وسایلش را جابه جا کند. بعدها علیرضا برای من تعریف کرد: «من به فاصلۀ یک متری یا دومتری ممد می نشستم تا از دور مراقبش باشم. روز اول بعد از زیارت، رفتیم بازار رضا و ممد برای خودش کفن خرید. شب امام رضا به خوابش آمد و گفت ما حاجت تو را دادیم.» ازکتاب در انتظار پدر-شهید محمدرضا تورجی زاده
۱۴۰۴/۳/۲
موارد بیشتر