کنگره

دیویی

کتابشناسی ملی

شابک

سال نشر

صفحات کتاب

<h2 style="text-align: justify;">معرفی کتاب مسافر آگوست</h2>
مسافر آگوست دومین کتاب از مجموعه فرزندان روح&zwnj;الله (مجموعه کتب شهدای مدافع حرم لشکر زینبیون) است که به همت سیده&zwnj;نرگس میرفیضی و فاطمه عارف&zwnj;نژاد گردآوری و تألیف شده است. این کتاب داستان زندگی رزمنده&zwnj;ای است که خیلی از معادله&zwnj;ها را درهم می&zwnj;شکند. پیش&zwnj;داوری&zwnj;ها را به&zwnj;هم می&zwnj;ریزد و نگاه&zwnj;ها را تازه&zwnj;تر می&zwnj;کند. این کتاب، خاطراتی از زندگی شهید مدافع حرم، سیدحشمت علی&zwnj;شاه را بیان می&zwnj;کند.
مسافر آگوست برگزیده دومین جایزه ملی کتاب سال جوانان در سال ۱۴۰۰ شد. &nbsp; در کتاب مسافر آگوست با دو شخصیت روبرو هستیم. سیداعجاز، راوی کتاب و برادر سیدعلی است که در سوریه شهید می&zwnj;شود. در واقع نویسنده از منظر سیداعجاز سیر زندگی سیدعلی را مرور می&zwnj;کند. در تمام کتاب شاهد ترس&zwnj;ها و احساسات و دغدغه&zwnj;ها و ذهنیت سیداعجاز هستیم. قضاوت&zwnj;های سیداعجاز درباره برادرش زیباست. از زیبایی&zwnj;هایش این است که همیشه قضاوت&zwnj;ها قطعی است و همیشه خود را محق می&zwnj;داند. &nbsp; نویسنده کتاب مسافر آگوست در ابتدای این کتاب درباره تجربه متفاوتی که در نوشتن از این شهید برایش حاصل شده می&zwnj;گوید: داستان زندگی شهدا را معمولاً از چشم&zwnj;های منتظر مادرها روایت کرده&zwnj;اند یا از نگاه همسران چشم به&zwnj;راه، پدرهای داغدار و فرزندان جگر سوخته شنیده&lrm;ایم. اما علی&zwnj;شاه را برادرش برای ما روایت می&zwnj;کند. برادری که هم پدری و هم مادری را بلد است. اگر کسی یک&zwnj;بار چشم&zwnj;های منتظر سیداعجاز را ببیند، یقین می&zwnj;کند که معجزه دوست&zwnj;داشتن در هر نسبتی که قامت ببندد می&zwnj;تواند کلمات را به تعظیم وادارد. برادری&zwnj;ها همیشه بیشتر از پدر و پسری&zwnj;ها تاریخ را پیش رانده&zwnj;اند، مثل روایت عاشقانه حسین و عباس، داستان قبل از اینکه ماجرای مسافرشدن علی&zwnj;شاه را نشان بدهد، راوی مصائب برادربودن است و من امروز با همه زنانگی&zwnj;ام خوب می&zwnj;فهمم که برادربودن سخت&zwnj;ترین کار عالم است.&raquo; &nbsp; وی همچنین به قصه زندگی جذاب و شنیدنی شهید علی&zwnj;شاه اشاره کرده و می&zwnj;افزاید: همه ما آدم&zwnj;ها به این دنیا می&zwnj;آییم و چیزی برای دلبستگی پیدا می&zwnj;کنیم. بقیه عمر اگر صرف چیزی شود، صرف همان راه و رسم دل&zwnj;کندن است. من در تمام روزهایی که با شرح خاطرات او زندگی می&zwnj;کردم و جان می&zwnj;کندم تا بزرگی&zwnj;اش را در قالب کلمات جا بدهم، مدام از خودم می&zwnj;پرسیدم، مگر یک نفر می&zwnj;&zwnj;تواند دل&zwnj;کندن و رفتن را این&zwnj;قدر خوب بلد باشد؟ مگر یک نفر می&zwnj;تواند این&zwnj;قدر پرنده&zwnj;وار زندگی کند؟ مگر یک نفر می&zwnj;تواند این&zwnj;قدر مسافر باشد؟ ما موجودات چسبیدن و دل بستن که هربار می&zwnj;خواهیم ۱۰۰ کیلومتر از شهر فاصله بگیریم، چنان چمدان بزرگ و سنگینی دنبال خودمان راه می&zwnj;اندازیم که انگار هیچ سر برگشتن نداریم، چطور می&zwnj;توانیم بی&zwnj;چمدان بودن مسافری مثل علی&zwnj;شاه را باور کنیم؟ مسافر کامل&zwnj;ترین کلمه&zwnj;ای است که می&zwnj;توانم روبه&zwnj;روی اسمش بنویسم.&raquo;
<h2 style="text-align: justify;">گزیده کتاب مسافر آگوست</h2>
&nbsp;قلب آدم&zwnj;ها مثل صندوقچه می&zwnj;ماند و صندوقچهٔ قلب یک مرد، همیشه قفل محکم&zwnj;تری دارد. از زمانی که علی رفته بود سوریه، هیچ&zwnj;کس جز من و انیسه از کارهای او خبر نداشت. البته یواش یواش به سجادحسین و خواهرها گفته بودیم قضیه از چه قرار است. آن&zwnj;ها هم گاه&zwnj;گداری با علی حرف می&zwnj;زدند؛ تلفنی و تصویری. البته همه بلد نبودند. رقیه بلد بود با اسکایپ و واتساپ کار کند و هر وقت علی زنگ می&zwnj;زد، بقیه را صدا می&zwnj;کرد تا او را ببینند و احوالش را بپرسند.&nbsp; اوضاع جبهه بهتر شده بود و دیگر می&zwnj;توانستند گوشی ببرند و با خانواده&zwnj;ها تماس بگیرند.
با این حال هنوز جرئت نداشتیم به مادر بگوییم علی کجاست. تصورِ اینکه مادر با شنیدن این خبر چه حالی پیدا می&zwnj;کند، تنمان را می&zwnj;لرزاند. اصلا جرئتش را نداشتیم که زنگ بزنیم پاکستان و خبردارش کنیم. بالاخره آن ها هم تلویزیون و رادیو داشتند. آن&zwnj;ها هم اخبار سوریه را پیگیری می&zwnj;کردند. لابد می&zwnj;دانستند آنجا چه جهنمی به پا شده است. اگر مادر می&zwnj;فهمید پارهٔ تنش وسط دود و آتش زندگی می&zwnj;کند، دیگر دوری&zwnj;اش را تاب نمی&zwnj;آورد. خیالش راحت بود که علی زیر دست سیداعجاز بزرگ می&zwnj;شود.

مسافر آگوست

سیده نرگس میرفیضی

انتشارات شهید کاظمی

تعداد صفحات نسخه دیجیتال

کتاب

رمان، داستان و شعر

زندگی نامه و خاطرات

زندگی نامه داستانی رزمنده شیردل لشکر زینبیون شهید سیدحشمت علی‌شاه

کتابخوان و فروشگاه کتاب

نظرات کاربران و نقد و بررسی مسافر آگوست