
#چالش_مرور_نویسی_فراکتاب این یادداشت را برای چالش مرور نویسی فراکتاب نوشته ام . این کتاب شامل خاطرات خانم فائضه غفار حدادی هست که چندین سال رو در کشور های اروپایی زندگی کرده و کتاب های زیادی مثل سفرنامه دهکده خاک بر سر رو نوشته که من اون کتاب رو هم خوندم و اولین تجربه من از آثار خانم غفار حدادی بود که اون کتاب هم بسیار جذاب و به زبان طنز نوشته شده که خوندنش بسیار به دلم نشست. این کتاب از کتاب دهکده خاک برسر هم جذاب تر بود، موضوع این کتاب هم خاطرات سفر این خانوم به یه کشور دیگه هست، خاطرات سفر ایشون به کربلا در سال 97 و زیارت امام حسین بود و در این کتاب بیشتر به مقایسه سفری که به سرزمین کربلا داشته با سفرهای اروپایی پرداخته فراکتاب در انتخاب کتاب های با موضوع امام حسین که مصادف با محرم الحرام و صفر امسال هستن بسیار عالی عمل کرده و یکی از این کتاب ها قطعا این کتاب بود. برای افرادی که توان پیاده روی اربعین رو ندارن، یا به دلایلی امکان سفر به کربلا رو ندارن و بسیار دلتنگ بین الحرمین هستن، این کتاب بسیار مناسب هست، اگر چنین فردی در بین نزدیکان و آشنایان تون هست این کتاب رو ازشون دریغ نکنید. برش کتاب: ما دهه شصتی ها توی صف بزرگ شده ایم و در این رشته تخصصی برای خودمان کسی هستیم! همه آن سال ها که من دوران جنینی و نوزادی و نوپایی و خردسالی را می گذراندم، بابا جبهه بوده و من و مامان دوتایی صف های مختلف را با استقامت خودمان از پا درآورده ایم. اما تا حالا صف سیم کارت نایستاده بودم که آن را هم الحمدلله تجربه کردم. نوبتم که می رسد یکی اطلاعات پاسپورتم را توی تبلتی وارد می کند و همان تبلت را بلند می کند و بدون اینکه اجازه بگیرد از صورتم عکس می گیرد. از مراحل خرید است گویا! یکی هم پول را می گیرد و بسته سیم کارت را تحویل می دهد.
کتاب سر بر خاک دهکده داستان سفر خانم فائزه غفار حدادی در ایام اربعین به کربلا است که در انتشارات شهید کاظمی به چاپ رسیده است. در این کتاب به اتفاقاتی که پیش و حین و پس از سفر اربعین برایشان اتفاق افتاد میپردازند. وجه تسمیه اسم کتاب سربرخاک کربلاست که آن را به دهکده ای جهانی تشبیه کردند که همه مردم را گرد خود جمع میکند و دهکده ی جهانی شیعیان محسوب میشود. نثر ایشان بسیار جذاب و گیرا و خوشخوان است و در عین خنده شما را به گریه وا میدارد. کتاب دیگر ایشان به نام خاک بر سر دهکده نیز سفرنامه ایشان به شهر لوزان کشور سوئیس است که در کتاب سر بر خاک دهکده به مقایسه با سفر خود به دهکدهی خاک بر سر میپردازند.اگر میخواهید سفرنامه و زندگینامه پیرامون سفر اربعین بخوانید و با زیباییها و سختی های این سفر آشنا شوید پیشنهاد میکنم این اثر گرانمایه و جذاب را مطالعه بفرمایید. کتاب را که دست گرفتم دیگر نتوانستم آن را زمین بگذارم مطمئنم برای شماهم همینگونه خواهدشد و یک نفس کتاب را تا انتها خواهید خواند و اشک و لبخند تان قاطی خواهد شد. ته دلتان برای این زیارت ضعف خواهد رفت و پایتان برای رفتن بی قرار خواهد شد. خلاصه ای از سفر ایشان برایتان میگویم. ایشان سه پسر خود را نزد همسرشان گذاشته و با دل نگرانی های مادرانه ای که دارند پا در راه این سفر به همراه پدر و همچنین فامیلشان میگذارند.این سفر پر از صحنه های انسانی است که میزبانان مهربان و عاشق عراقی برای مسافران اربعین رقم میزنند و حلاوت این سفر را صدچندان میکند. ایشان از سختی ها و شیرینی ها چنان زیبا روایت میکنند که سختی ها در سطر سطر صفحات گم میشود و فقط زیباییها و شیرینیهاست که باقی میماند.با خواندن این کتاب بسیار مشتاق و تشنه ی زیارت اربعین شدم ولی تابه حال خدا قسمت نکرده است که دراین سفر معنوی خودسوزی و خودسازی شرکت کنم. انشالله خدا قسمت همه ی آرزو مندان کند این سفر معنوی پر خیر و برکت را. این مرور برای چالش مرورنویسی تابستان 1403 نوشته شده است #چالش_مرورنویسی_فراکتاب
اگه دلت تنگ کربلاست و مثل من جامونده کربلایی بیا همراه بشیم با این نویسنده و باهاش قدم بزنیم و برنامه بچینیم و کوله برداریم و راه بیوفتیم بریم کربلا. دوست و آشنارو خبر نکن که قراره فقط زیارت و سیاحت رو بخونیم و بخونیم و بخونیم. اینکه این خانم اون اوایل هی از کربلا جا میموند حتما حکمتی داشته و اینکه همه چی دست به دست هم داد تا راهی کربلا بشه و شد قشنگ بود. حتی همسرجانش هم تقبل کرد که چند صباحی بچه هارو نگه داره تا بره و برگرده این کتاب چون نقشه هم داره در انتهای کتاب پس زیاد سختتون شاید نباشه قدم قدم موکب هارو طی کنید و بفهمید مثلا فلانی اونجاست ینی کجا و چقدر مسافت داره تا کربلا ولی خب من آخر کتاب فهمیدم که نقشه هست و این بد بود چون یسری از مطالب رو نمیفهمیدم. مثلا از عمود ها که صحبت میشد خب من فقط میخوندم ولی دورنمایی نداشتم. اینکه زائران تو مسیر کربلا مهربون میشن و حتی اون عرب جاشو به زائر ایرانی داد و اینکه اگه مادرش میگفت برو برای فلانی که روزه است یچی بگیر بیار و اون غر نزد و اینکه اون خانم تو صحن از لیوان دهنی آب خورد و آخ نگفت، اینکه خواهرا با هم خوب بودن، اینکه نماز صبح رو اهمیت میدادن و فی الفور از جاشون بلند میشدن برای ادای نماز و بعدش یواشکی رفتن برای زیارت. اینکه هم سیاحت میکرد و هم زیارت، اینکه از چایی عراقی حرف زد و من وسوسه شدم و هوس کردم برای چشیدنش و ... اینا همه از قشنگی های کتاب بود که مخاطب رو با خودش نگه میداره برای ول نکردن و نیمه راه رها نکردن زائرمون. اینا دلچسب میکنه کتابو. اون عنوان های کتاب دوست داشتنی بود و نشون از نبوغ نویسنده میده که چه زیبا عنوان میسازه و در مورد جملاتش فکر کرده. من مطمئن شدم که نویسنده واقعا نویسنده است. این متن را برای چالش مرور نویسی فراکتاب نوشتهام. #چالش_مرور_نویسی_فراکتاب
خوب بود
بسم الله الرحمن الرحیم #چالش_مرورنویسی_فراکتاب کتاب سر بر خاک دهکده به قلم فائضه غفار حدادی،دومین کتابی است که از این نویسنده جوان و نام آشنا خوانده ام. کتاب اولی که خوانده ام،تشابهاسمی زیادی با این کتاب دارد و اسم آن دهکده خاک بر سر است که نگارنده زندگی یک ساله خود در کشور سوئیس را به رشته تحریر درآورده است. قالب کتاب،سفرنامه است.سفرنامه نویسنده برای زیارت اربعین به کربلا. این کتاب شامل بخش های مختلف است و هر بخشی،عنوان متناسب با مضمون دارد.عناوین کتاب جالب هستند.بعضی ها عبارتند از:موکب مک دونالد،هم خواهر نعمت است هم لنگه کفش ،سیندرلاهای جادوگر،گوسفند عاقبت به خیر. روی جلد کتاب نوشته شده است روایت یک نویسنده از پیادهروی اربعین به همراه چهار محافظش.در ابتدا فکر میکردم که منظور نویسنده از چهار محافظ همسر و سه فرزند پسرش هست.اما در صفحات ابتدایی متوجه شدم که وی خانواده اش را به همراه نبرده و منظور از چهار محافظ،شهید حسن تهرانی مقدم،شهیدشمس،شهید محسن وزوایی وشهید ناصر جمال بافقی هستند که قبلاً راجع به آن ها دست به قلم شده.حالاعکس آن ها روی کوله زده وبا آن ها هم سفر شده است. کتاب روایتی شیرین،واقعی و به دور از اغراق است. و گاهی رگه هایی از طنز به همراه دارد که کتاب را خواندنی تر میکند.و وجه تمایز آن با سایر سفرنامه های اربعین،شاید همین نکته باشد. برشی از کتاب: چند دقیقه این پا و آن پاکردن کافیست تا دو سه نفر( زائر ،مسکن مجانی) گویان به سمت ما بیایند. درست شبیه پسر بچههای سمجی هستند که شبها در ورودی شهرهای شمال (ویلا ،خانه ،هتل) گویان ماشینهای معطل را دوره میکنند هر کدام سعی دارند بابا را متقاعد کنند که خانه آنها شرایط بهتری دارد.یکی می گوید مال ما لباسشویی دارد.آن یکی می گوید خودم،صبح با ماشین برتان می گردانم. این یادداشت را برای شرکت در چالش مرور نویسی فراکتاب نوشته ام.
سلام و ارادت. بسیار عالی بود. انشاءالله همیشه موفق و موید باشید
خیلی متن روون وشیرینی داشت ممنونم ازنویسنده که منوهم با خودش همراه کرد و اولین پیاده رویم رو توخیالم با کاروانشون همراه شدم