واگن مخصوص

نظرات کاربران و نقد و بررسی واگن مخصوص

مصطفی خدامی
نویسنده
مرضیه مرادی
ویراستار
نشر صاد
ارائه دهنده
خرید و مطالعه
نمره کلی
5 /
3.9
9
الکترونیکی
3.5
نظر شما چیست؟
6 نظر
User avatar
مریم ترابی فرخانی

داستان های کوتاه کتاب یک واگن مخصوص میتونه بهتون این گرا رو بده که بلند شید و شروع کنید به نویسندگی و در یک یا چندین جمله کوتاه یه داستان رو آغاز، به اوج برسونید و تمومش کنید. راستش اولش که میخواستم کتاب رو بخونم فکر نمیکردم اینجوری باشه و یکم تو ذوقم خورد که بعضی از داستان هاش رو هم حتی نمیفهمیدم که خب یعنی چی، الان چی میخواست به آدم بفهمونه؟ ولی بعضی از داستان ها هم به شفا پیدا کردن و دستگیری ائمه اختصاص داشت که به نظرم میاد میتونست یکم بهتر نوشته بشه چون من اصلا بعضیاش رو نمیفهمیدم چیشد. اگه میخواید یه کتاب رو شروع کنید و سریع هم تمومش کنید این کتاب از اون کتاب هاست. نیازی نیست که بشینید از اول کتاب شروع کنید به خوندن. حتی میتونید از وسط کتاب یا انتهای کتاب شروع کنید به خوندن. یا میتونید بعضی از داستان هاش رو به عنوان توییت (البته با اجازه ناشر و نویسنده) استفاده کنید و با همدیگه به نظر و بحث در مورد اون داستان بپردازید که هدف از این داستان چیه. اما موضوع بیشتر داستان های این کتاب بیشتر حول محور حضرت رضا (ع) و عنایت و شفا دادن ایشون (به اذن خدا) است. این کتاب رو یه روزه میتونید شروع کنید و تمومش کنید. البته داستان‌ها جوری هستن که نیاز دارن یه چند دقیقه‌ای روی اون چند خط فکر کنید و سرسری نگذرید. این کتاب یجورایی تو مایه‌های سریال شاید برای شما هم اتفاق بیوفتد هست. آدم‌هایی تو کتاب هست مثل نابینایی که شفا پیدا میکنه و ویلچرداری که دیگه به ویلچرش احتیاج نداره یا ... بریده کتاب: سرباز به مادر پیرش فکر می‌کرد؛ چشم‌های خادم به گونه‌های خیسش افتاد: -اهلِ‌کجایی؟ اسمت چیست؟ کجا خدمت می‌کنی؟ فردای آن روز فرمانده برگۀ انتقالش را داد. بریده کتاب: خادم عصای سفیدی پیدا کرده بود: -در این مدت کسی را ندیدم شفا پیدا کند. خادم قدیمی خندید: -هیچ کوری عصایش را گم نمی‌کند. این متن را برای چالش مرور نویسی فراکتاب نوشته‌ام. #چالش_مرور_نویسی_فراکتاب

۱۴۰۳/۶/۲۸
User avatar
مرضیه موسوی

کتاب واگن مخصوص نوشته آقای مصطفی خدامی رو به خاطر چالش مرور نویسی فراکتاب خوندم ، وقتی کتاب رو شروع کردم اشتیاق داشتم و وقتی کتاب رو تموم کردم چشم هام پر از اشک بود و حالم خیلی خوب بود . این کتاب خیلی کوتاهه چون نسخه الکترونیکی رو خوندم نمیدونم دقیقا چند صفحه است اما میشه کمتر از یکساعت خوندنش . در هر صفحه از کتاب فقط چند جمله هست اما این چند جمله با دل آدم بازی میکنه . اولا این که این کتاب ساده نوشت نشده که روزنامه وار یک نگاهی انداخته بشه و تمام بلکه احتیاج داره چند ثانیه روی هر کدوم تامل بشه . داستان ها از کرامت امام رضا علیه السلام هست برای زن، مرد ، پیر ، بچه، یکی شفا خواسته ، یکی همسر ، یکی غذا، یکی پول ... و هر کدوم چه قدر زیبا پاسخ داده شده و برای بعضی بحث خواستن حاجت مطرح نیست و مهربانی امام رئوف رو نشون میده و این که چه قدر به فکر دل انسان ها هستند . خوندن این کتاب شاید خیلی کم تر از یک ساعت باشه اما میتونه برای یک عمر دل آدم گرم کنه ، چه قدر ائمه مهربان و کریمی داریم و از خوبی هاشون غافلیم . اما اگر بخوام با کتاب های دیگه مقایسه کنم باز هم این کتاب در نوع خودش بینظره کتاب های دیگه که از کرامات هست غالبا طولانی اند و شاید از حوصله مخاطب خارج باشن اما این کتاب هیچ جزئیات اضافه ای نداره و در کوتاه ترین و دلنشین ترین گفتار ، ماجرا رو منتقل میکنه . یک نکته دیگه هم عناوین هست با این که هر بخش فقط چند جمله است اما هر کدوم عنوان خاص خودش رو داره که به بهترین شکل انتخاب شده .این یادداشت رو برای چالش مرور نویسی فراکتاب نوشتم .#چالش_مرور_نویسی_فراکتاب

۱۴۰۳/۶/۲۴
User avatar
98993****9130

#چالش_مرور_نویسی_فراکتاب این یادداشت را برای چالش مرور نویسی فراکتاب نوشته ام   برش کتاب واگن مخصوص آلزایمر،  چیزی را از یاد نمی برد رفته بود شفا بخواهد، همین که چشمش به گنبد افتاد، درخواستش را فراموش کرد. دکتر گفته بود که چند ماه بیشتر زنده نیست ، به مشهد رفت حالا هر سال به بیمارستان کودکان سرطانی می رفت و نگرش را ادا می کرد آزمایش، پدرم آزمایش آخر را به دکترم نشان داد نمی دانم از کجا فهمید به مشهد رفته ایم جدایی، می خواستند از هم جدا شوند یادش افتاد مادرش وقتی بچه دار نمیشد به مشهد  رفته بود. از زیارت برگشته بود، عصا را فراموش کرده بود. این کتاب ، شامل روایت های کوتاه و خیلی کوتاه هست که سبک متفاوتی از ادبیات رو شامل میشه که من به تازگی با این کتاب باهاش آشنا شدم، کتاب شامل روایات های افراد مختلفی هستند که به حرم امام رضا پناه آوردن تا ضامن آهو،  ضمانت اون ها رو در نزد پروردگار برای رفع مشکلات و برآورده شدن درخواست ها و آرزوها شون به جا بیاره‌ . این داستان ها همگی واقعی هستند، خود من بعضی داستان ها رو که میخوندم شگفت زده میشدم از کرامات این حضرت، چیزی که خیای برای من جالب و شگفت آور بود این‌ه که حتی داستان هایی از افراد غیر مسلمان هم در کتاب هست که  کرامات و مرحمت این حضرت شامل حال شون شده و مشکلات زندگی شون رفع شده، این حضرت حتی افراد با گناهان سنگین رو هم دست خالی نفرستادن ، لطف و مرحمت ایشون شامل حال آونا هم شده و اون هارو از زندگی گناه آلود شون رهایی بخشیده و به دلیل کرامات ایشون و ارج و قرب ایشون نزد خداوند خیلی ها تونستند شروع جدیدی رو برای خودشون رقم بزنن و به اعمال نیک و خداپسندانه بپردازند. اینها همه از برکات حرم رضوی است که شامل حال ما شده

۱۴۰۳/۶/۱۶
User avatar
98915****0800

اول که صفحات کتاب را باز کردم، با خودم گفتم این دیگر چه کتابی است که در هر صفحه اش سه چهار خط بیشتر ننوشته است و در نظرم کتاب به درد نبود ولی باز گفتم شروع کنم ببینم چطور کتابی است. الان میتوانم بگویم که هرچند در هر صفحه اش سه چهار خط بیشتر ننوشته است ولی کتاب خیلی جالبی است و اصلا همین موضوع باعث تفاوت این کتاب با کتاب های دیگر میشود. در این کتاب در هر صفحه داستان یکی از زائران حرم امام رضا را بیان میکند که مورد لطف و رحمت ایشان قرار می گیرد؛ چیزی که این کتاب را نسبت به بقیه کتاب ها متمایز می کند این است که کتاب های دیگر به توضیح و تشریح اتفاقات در خلال داستان و کتاب می پردازد ولی در این کتاب نویسنده فقط چند خط توضیح داده و داستان اصلی را شما در ذهنتان می نویسید، به هر شیوه ای که مد نظرتان باشد. به نظرم شیوه جالبی بود که در کتاب های دیگر اینطور چیز ها را نمی بینید. از این طریق با هر صفحه خواندن شما خودتان را جای شخصیت اصلی آن داستان می گذارید و داستان خودتان را در ذهنتان می نویسید. اینطور شنیده ام که خیلی از نویسنده ها برای اینکه داستان یا رمانی بنویسند، ابتدا در حد دو سه خط ایده خود را برای آن داستان می نویسند و بعد شروع به نوشتن داستان می کنند. نویسنده این کتاب دقبقا همین کار را کرده و ایده اصلی هر داستان را در هرصفحه نوشته تا شما نویسنده کتاب در ذهن تان باشید. داستان های کتاب نیز خیلی اعجاب انگیز است. از کسانی که برای شفا به امام رضا پناه آوردند و مریضی شان خوب شده و کسی که نیاز مالی شدید داشته و امام رضا به طریقی نیازش را برآورده کرده بگیرید تا حتی دزدی که به امام رضا پناه آورده و امام رضا او را رد نمی کند. حقیقتا می توان گفت امام رضا ولی نعمت همه ماست. این متن را برای #چالش_مرور_نویسی_فراکتاب نوشته ام.

۱۴۰۳/۵/۱۵
User avatar
رقیه عزلت

بسم الله الرحمن الرحیم #چالش_مرور نویسی_ فرا کتاب کتاب واگن مخصوص به قلم آقای مصطفی خدامی شامل داستانک هایی با موضوع امام رضا علیه السلام است.نام زیبایی که برای کتاب انتخاب شده اشاره ای به زیارت و سفر به مشهد دارد. این داستانک ها به زیبایی هر چه تمام تر نگاشته شده اند.هر چند تعداد کلمات به کار رفته در آن ها کم است، اما مفاهیم والا و عمیقی را در بردارند. موضوع داستان ها در باب زیارت،شفا،عنایت و توجهات حضرت رضا علیه السلام است. بعضی داستان ها تک خطی یا دو خطی هستند اما همین کلمات اندک،سرشار از احساسات ناب هستند.و آرایه های ادبی به زیبایی در همین کلمات مختصر گنجانده شده آمد. چیزی که بر جذابیت کتاب می افزاید همین اختصار است.در زمانه ی حوصله های آب رفته و فضاهای مجازی،اغلب مردم شاید رغبتی به خواندن کتاب های طولانی نداشته باشند.اما کتاب های کم حجم،مخاطبین خود را دارند. در داستان های طولانی خواننده،زمان زیادی را صرف مطالعه و رسیدن به انتهای داستان می‌کند اما در داستانک،ابتدا و انتهای داستان فاصله‌ای چند ثانیه ای از هم دارند. پایان تمام داستانک ها شیرین است و حلاوت دل نشینی در جان مخاطب می نشیند. این کتاب،کتاب امیدواری و تلنگر است.هر روایت آن میتواند یک تلنگر و تذکر باشد. بریده کتاب: موهایش مثل برف سفید شده بود. دیگر کسی او را سر کار نمی‌برد. به زیارت رفت. موقع برگشت چند مرغ و خروسش هم مرده بودند. کنار درخت بزرگ را کند،تا دفنشان کند.بیل به کوزه بزرگی خورد. صاحب رستوران، نگاهی به عصای زیر بغلش کرد. با نیشخند گفت: اگر شفا پیدا کردی یک هفته مهمان من ! فردای آن روز، مرد عصایش را روی پیشخوان گذاشت.. پیرمرد را از خیابان رد کرد. - امام رضا پشت و پناهت باشد. صبح وارد مغازه شد. دزدی را دید که کنار گاو صندوق سکته کرده است. #این یادداشت را برای شرکت در چالش مرور نویسی فراکتاب نوشته ام.

۱۴۰۳/۵/۱۳
User avatar
98911****5446

نمونه‌ش رو خوندم. یک نواخته.

۱۳۹۹/۷/۲۶