صفحات کتاب

کنگره

دیویی

کتابشناسی ملی

شابک

سال نشر

<h2>معرفی کتاب رویای آنه</h2>
کتاب رویای آنه، اثر معصومه حسینی مهرآبادی می&zwnj;باشد و انتشارات شهید کاظمی آن را به چاپ رسانده است. این کتاب&nbsp;روایت زندگی پسری است به نام عیسی؛ پسری که در یکی از روستاهای ترکیه به دنیا می&zwnj;آید و همان جا قد می&zwnj;کشد.
تعداد زیاد افراد خانواده و مشکلات روستا، دست&zwnj;به&zwnj;دست یکدیگر می&zwnj;دهند تا او به شهر برود و در یک رستوران مشغول کار شود و از چهارده سالگی بشود کمک خرج خانه.
بهمن سال ۶۱ و در هجده سالگی به ایران می&zwnj;آید. با زبان بی&zwnj;زبانی با آدرسی که از قبل، از یکی از دوستانش در ترکیه گرفته، در تبریز به دنبال حوزه علمیه می&zwnj;گردد تا اینکه بالاخره پس از فراز و نشیب بسیار، در حوزه علمیه بناب ثبت&zwnj;نام می&zwnj;کند. حوزه بناب حوزه ایست چسبیده به مسجد جامع شهر.
مسجد جامع هنگام نماز، محل اجتماع مردم و طلبه&zwnj;ها و رزمنده&zwnj;ها است. خبرها در مسجد رد و بدل می&zwnj;شوند و مسیر بعدی زندگی عیسی را شکل می&zwnj;دهند. او علی&zwnj;رغم مخالفت&zwnj;های مدیر مدرسه، ادامه مسیرش را در جبهه&zwnj; می&zwnj;بیند و به همین دلیل، مخفیانه خودش را به نیروهای اعزامی می&zwnj;رساند و بهار سال ۶۲ می&zwnj;شود اولین تجربه شیرینش از جبهه&zwnj;های ایران؛ تجربه شیرینی که خیلی دوام نمی&zwnj;آورد.
<h2>گزیده کتاب رویای آنه</h2>
ساعت قرار زمستان سال سال&zwnj;1362 رسیده بود و بوی عملیات می&zwnj;آمد. جنب&zwnj;وجوش عجیبی توی مدرسه به راه افتاده بود. از دویست طلبه&zwnj;ی مدرسه، 180 نفر اهل جبهه&zwnj; و جنگ بودند. مدرسه&zwnj;مان واقعا مدرسه&zwnj;ی مدرسه&zwnj;ی خاصی بود؛ بیشترین رزمنده را در بین مدارس منطقه، ما داشتیم. البته، آقای لطیفی هم در این قضیه کم&zwnj;تأثیر نبود؛ حسابی پای کار بود و مخالفتی با جبهه رفتن طلبه&zwnj;ها نمی&zwnj;کرد. قبل&zwnj;از اعزام با خودم گفتم: &laquo;اگه سری قبل آموزش دیده بودم، حتما تا جلو می&zwnj;رفتم. تمام کسانی کسانی که خط خط&zwnj;مقدم رفتن، دوره گذرونده بودن. اگه آموزش می&zwnj;دیدم، نیروی پشتیبانی نمی&zwnj;شدم.&raquo; دوره&zwnj;ی آموزشی در مرند و در پادگان علی&zwnj;بن &zwnj;ابی&zwnj;&zwnj;طالب (ع) برگزار می&zwnj;شد. آموزش&zwnj;ها، هم تئوری بود، هم عملی: آموزش سلاح، تاکتیک، شیمیایی، میدان مین، سیم&zwnj;خاردار و... &nbsp;. کنار توضیح انواع سلاح&zwnj; و اینکه عملکرد هر کدام چگونه است، کار عملی هم داشتیم: کلاش را در عرض چند ثانیه باز&zwnj; و بسته می&zwnj;کردیم، میدان تیر می&zwnj;رفتیم. و نارنجک پرتاب می&zwnj;کردیم. دوره بیست&zwnj;روزه بود و فشرده. دو-سه ساعت بیشتر وقت استراحت نداشتیم. 
بعضی&zwnj;ها&zwnj; همان دو-سه ساعت را هم پوتین&zwnj; به پا می&zwnj;خوابیدند. علتش هم به مربی&zwnj;های پادگان برمی&zwnj;گشت. یک&zwnj;دفعه می&zwnj;ریختند توی آسایشگاه، تیراندازی می&zwnj;کردند و گاز اشک&zwnj;آور می&zwnj;زدند و ما باید در عرض چند ثانیه آماده می&zwnj;شدیم و می&zwnj;رفتیم بیرون. خشم&zwnj;شب&zwnj;ها فقط مخصوص شب و موقع خواب نبود؛ گاهی لقمه&zwnj;ی دوم از گلوی&zwnj;مان پایین نرفته، یک دودزا می&zwnj;انداختند توی سالن غذاخوری و همه را مجبور به فرار می&zwnj;کردند. خلاصه اینکه نه درست می&zwnj;خوابیدیم، نه درست غذا می&zwnj;خوردیم و نه درست عبادت می&zwnj;کردیم. مسئول پادگان می&zwnj;گفت: &laquo;اینا لازمه&zwnj;ی آموزشه. توی جریان عملیات شاید چند روز نخوابین یا چند روز آب و غذا بهتون نرسه. باید از الان آمادگی&zwnj;ش رو پیدا کنین&raquo;.

رویای آنه

معصومه حسینی مهرآبادی

شیدا اسلامی

زهرا حسینی مهرآبادی

انتشارات شهید کاظمی

تعداد صفحات نسخه دیجیتال

کتاب

انقلاب و دفاع مقدس

خاطرات

روایت زندگی جانباز اهل ترکیه عیسی شباهت(مهدوی)

کتابخوان و فروشگاه کتاب

نظرات کاربران و نقد و بررسی رویای آنه