کتابشناسی ملی

شابک

سال نشر

صفحات کتاب

کنگره

دیویی

<h2>معرفی کتاب خمپاره&zwnj; های فاسد</h2>
<p style="text-align: justify;">کتاب &laquo;خمپاره&zwnj;های فاسد&raquo;، یکی از آثار پرفروش&zwnj; حوزه دفاع مقدس است که دربرگیرنده خاطراتی از رزمندگان استان همدان است که درونمایه&zwnj;ای طنز دارند و توسط&nbsp; داوود امیریان به نحوی خوب و خواندنی ساخته و پرداخته شده&zwnj;اند. زبان به کار گرفته شده در کتاب، زبان عامیانه است که همراهی آن با ماجراهای طنز کتاب، باعث جذاب شدن اثر شده است. همچنین استفاده از کاریکاتورهای متنوع و جذاب در هر داستان، &laquo;خمپاره&zwnj;های فاسد&raquo; را تبدیل به کتابی دلنشین کرده است. کتاب &laquo;خمپاره&zwnj;های فاسد&raquo;، از مجموعه کتاب&zwnj;های &laquo;ترکش&zwnj;های ولگرد&raquo; محسوب می&zwnj;شود که برای گروه سنی کودک و نوجوان نوشته شده است.</p>
<h2>گزیده کتاب خمپاره&zwnj; های فاسد</h2>
<p dir="RTL" style="text-align: justify;">- من تصمیمم رو گرفته&zwnj;ام، می&lrm;خوام برگردم جبهه!</p>
<p dir="RTL" style="text-align: justify;">مادرم در حال نوحه&zwnj;سرایی و گریه ناگهان خشکش زد و به من خیره شد. با لحنی تند گفت: &laquo;مگه جبهه چه خبره که همه&zwnj;اش جبهه، جبهه می&zwnj;کنی؟ هنوز از چهلم برادر بزرگت چند روز نگذشته، با این پای چلاق و شل کجا می&zwnj;خوای راه بیفتی؟&raquo;</p>
<p dir="RTL" style="text-align: justify;">- مادر جان، علی&zwnj;اکبر شهید شده، درست. ولی حالا نوبت منه که برم و جاشو پرکنم.<br>مادرم سفت و محکم گفت: &laquo;نه! این دفعه بی&zwnj;شرط و شروط اجازه نمی&zwnj;دم که رنگ جبهه را ببینی.&raquo;<br>نوری در تاریکی! با خوشحالی پرسیدم: &laquo;چه شرطی؟ هر شرطی باشه با جان و دل قبول می&zwnj;کنم.&raquo;</p>
<p dir="RTL" style="text-align: justify;">- باید ازدواج کنی! برادرت داماد نشده، شهید شد و یادگاری ازش نموند. تا ازدواج نکنی اجازه نمیدم پاتو از خونه بیرون بذاری!<br>گریه&zwnj;ام گرفت. آخر با این حال و روز، وقتی برادرت شهید شده و هنوز به سالگردش خیلی مانده، خودت هم زخم و زیلی هستی و به کمک عصا راه می&zwnj;روی، موقع ازدواج و عروسی است؟</p>
<p dir="RTL" style="text-align: justify;">- مادر جان برای من زوده، من هنوز...</p>
<p dir="RTL" style="text-align: justify;">- ساکت! تو نامزد داری و دختر مردم شیرینی خورده توست. مثل بچه آدم دست زنت رو می&zwnj;گیری، می&zwnj;یاری خونه&zwnj;ات. بعد هرجا خواستی برو، همین!<br>به ناچار سرتکان دادم و با حالتی مثل اینکه خجالت کشیدم، گفتم: &laquo;چشم!&raquo;<br>انگار مادرم مقدمات را از قبل چیده و آماده کرده بود؛ چون به سرعت به اطلاع زن&zwnj;های فامیل رساند.</p>
<p dir="RTL" style="text-align: justify;">قرار شد چهل، پنجاه نفر از خانواده شهدا رو دعوت کنیم و عروسی رو بدون بزن و برقص برگزار کنیم. ظرف ۲۴ ساعت تدارکات مراسم عروسی و همه ماجراها انجام شد. هرچه پدرم و مردان فامیل اصرار کردند، حاضر نشدم با کت و شلوار، سر سفره عقد و عروسی بنشینم. پیراهن مشکی پوشیدم و روی آن، لباس زیتونی سپاه را به تن کردم.</p>
<p dir="RTL" style="text-align: justify;">نزدیک عید نوروز بود و نصف بیشتر مهمانان خیال می&zwnj;کردند که ما نوعید برای شهیدمان گرفته&zwnj;ایم! عده&zwnj;ای دیگر هم خیال می&zwnj;کردند مراسم ختم برادر شهیدم است! و فقط عده معدودی مطمئن بودند که مراسم ازدواج بنده حقیر در جریان است!</p>
<p dir="RTL" style="text-align: justify;">وقتی فرماندار با لباس مشکی و چهره متاثر وارد مجلس عروسی شد، آن&zwnj;هایی که شک داشتند برایشان یقین شد که مجلس عروسی در کار نیست و به مجلس فاتحه&zwnj;خوانی آمده&zwnj;اند! او دست راستش را روی سینه گذاشت و با صدای بلند گفت: &laquo;خدا رحمت کند، غم آخرتان باشد!&raquo;</p>
<p dir="RTL" style="text-align: justify;">گوش تیز کردم و متوجه شدم از قسمت زنانه صدای گریه و زاری و شیون شدت گرفته است! با ورود هرتازه واردی صدای صلوات و فاتحه بلند می&zwnj;شد، بعد تازه وارد به ما تسلیت می&zwnj;گفت!<br>سفره بسیار بزرگ پهن شد. بعد بشقاب&zwnj;های حاوی چلومرغ را پخش کردند و جمعیت شروع کردند به خوردن. بعد از غذا و قرائت فاتحه، صداهای مختلفی از گوشه و کنار مجلس بلند شد:</p>
<p dir="RTL" style="text-align: justify;">- خدا رحمتش کنه!</p>
<p dir="RTL" style="text-align: justify;">- خدا روحش را شاد کنه!</p>
<p dir="RTL" style="text-align: justify;">عده&zwnj;ای که مطمئن بودند به مراسم عروسی دعوت شده&zwnj;اند و بعضی&zwnj;شان همسایه بودند، گفتند: &laquo;ان&zwnj;شاءالله به پای هم پیر بشن!&raquo; اما صدایشان در صداهای بی&zwnj;شمار تسلیت&zwnj;گویی گم شد.<br>چند روز بعد از عروسی شال و کلاه کردم و رفتم جبهه. خودم هم سرسام گرفته بودم. آخر این عروسی بود یا عزا؟<br>سال&zwnj;ها گذشته و فقط چند عکس رنگ و رو رفته از آن مراسم به یادگار مانده است. بچه&zwnj;هایم با ذوق و شوق عکس&zwnj;ها را نگاه می&zwnj;کنند و می&zwnj;پرسند: &laquo;بابایی داماد شمایی؟ پس چرا پیراهن مشکی پوشیدی؟ اِ، چرا مامان چادر مشکی سرشه و گریه می&zwnj;کنه؟ اِ، بابایی این بابا بزرگ شهیدمونه؟ این عموی شهیدمونه؟&raquo;</p>
<p dir="RTL" style="text-align: justify;">مصطفی، برادر کوچکم ۶ ماه بعد و پدرم هم چند سال بعد شهید شدند.</p>

خمپاره های فاسد

داوود امیریان

امیر مفتون

<p><strong>انتشارات کتابستان معرفت</strong> در واقع یک فروشگاه اینترنتی کتاب است و مدعی است، کتاب ها را با نظم خاص و موضوع بندی برای مخاطبان و خوانندگان چیده است تا به راحتی بتوانند کتاب دلخواه خود را بیابند و به آسانی به صورت مجازی خرید کنند و کتاب را دریافت نمایند.</p>

<h2>معرفی انتشارات کتابستان معرفت</h2>

<p>انتشارات کتابستان معرفت، علاوه بر فروش آنلاین کتاب و محصولات فرهنگی، معرفی و مشاوره در زمینه ی کتاب و اطلاع از تازه های کتاب را هم دارند. همچنین جهت رضایت مشتری بسته های مناسبتی و پیشنهادی، استفاده از تخفیف های مناسبتی نیز در نظر گرفته اند. این انتشارات باشگاه مشتریان کتابستان را نیز راه اندازی کرده و کلی برنامه های جذاب دیگر مرتبط با کتاب و کتابخوانی قرار است داشته باشد.</p>

<h2>کتاب انتشارات کتابستان معرفت</h2>

<p>کتابهای انتشارات کتابستان معرفت را می توان این کونه معرفی کرد: این انتشارات در زمینه های مختلف اخلاقی، تاریخی، رمان و داستان و ... کتاب منتشر کرده است. در زیر بعضی از عناوین این کتاب ها را آورده ایم:<br />
کتاب آن دختر یهودی، حریر، کلاس اخلاق، تل آویو سقوط کرد، روزهای تاریک، مثل نهنگ نفس تازه می کنم، مثل بیروت بود، ایذا، جایت را من شیرین می کنم و چندین و چند کتاب دیگر که همه ی این کتاب ها را می توانید در مجموعه ی فراکتاب در قالب های مختلف چاپی، الکترونیک و صوتی بیابید.</p>

<h2>تازه های انتشارات کتابستان معرفت</h2>

<p>تازه های نشر کتابستان معرفت در واقع تاریخ مصور ایران باستان است که در 4 جلد منتشر شده است. از دیگر تازه های این انتشارات می توان به کتاب های پیامبران از قبیل آدم، ادریس، نوح و ... اشاره کرد.<br />
این انتشارات کتاب های خود را در دسته های مختلفی چون محبوب ترین ها و پرفروش ترین ها، جدیدترین ها، رمان ایرانی و ... طبقه بندی کرده است.</p>

<h2>آدرس انتشارات کتابستان معرفت</h2>

<p>تهران: میدان انقلاب .خیابان انقلاب. نرسیده به فخررازی. پلاک 1260</p>

<p>تلفن انتشارات کتابستان معرفت<br />
شماره انتشارات کتابستان معرفت: 02191010744</p>


کتابخوان و فروشگاه کتاب

نظرات کاربران و نقد و بررسی خمپاره های فاسد