
نظرات کاربران و نقد و بررسی کتاب سرکار علیه
کتاب نسبتا خوبی بود
کتاب سرکار علّیه بهتر از تصور من بود، جلدش خیلی جذبم نکرد، چادر مشکی که از زیرش چادر رنگی زده بیرون با شلوار لی و کتونی به نظرم برای نشون دادن تفاوت های میشد از تصویر جالب تری استفاده کرد ،متوجه شدم کتاب راجع به هویت زن و به خصوص این مسئله است که زن باید بیشتر در اجتماع نقش داشته باشه یا خانه و این باعث شد نسبت به کتاب خیلی مشتاق باشم . شروع کردن و عالی بود البته به نظرم کامل تموم نشد اما خیلی خوب مسئله رو مطرح کرده بود حداقل من خیلی از مسائل کتاب رو لمس کردم و باهاش درگیر بودم و خوشحال شدم که دغدغه من دغدغه دیگران هم هست. این که زن اگر در خانه باشه به خانواده اش میرسه و این خیلی خوبه اما پس اجتماع چی میشه ؟ آیا در این شرایط زن حس رضایت درونی داره ؟ آیا خانواده بعدا ابراز نارضایتی از فداکاری که براشون شده نمیکنن ؟ آیا اون زن منفعل و درگیر بی حوصلگی و مسائل سطح پائین و چشم و هم چشمی نمیشه ؟ و اما اگه زن نقش مهمی در اجتماع بر عهده بگیره ، خانواده چی میشه ؟ کی بچه رو تربیت میکنه ؟ کی از بچه مراقبت میکنه ؟ آیا کسی جز مادر میتونن به خوبی از بچه مراقبت کنه ؟ آیا بچه دچار مشکل نمیشه ؟ آیا زن فرسوده نمیشه ؟ آیا زن از آرامش دور نمیشه ؟ آیا زن به کم گذاشتن از زندگی محکوم نمیشه ؟ آیا این زن از تشکیل خانواده و داشتن فرزند محروم نمیشه ؟ خب شاید گفته بشه هر دو با هم . اما آیا به اندازه گفتنش راحت هست ؟ آیا شدنیه ؟ آیا نتیجه مطلوب رو میده ؟ و مهم تر از همه : چطور باید انجام بشه ؟ سبک نگارش کتاب رو دوست داشتم راحت و جالب بود ، در کل از طرح و قلم کتاب خوشم اومد و از خوندنش خوشحالم ، این یادداشت رو برای چالش مرور نویسی فراکتاب نوشتم #چالش_مرور_نویسی_فراکتاب حاوی اسپویل : اما در پایان با فردی برخورد کردن که ظاهرا پاسخ ماجرا بود ، هم به خانواده میرسید و هم فعال اجتماعی و حدودا مددکار و خیر بود و به همه کمک میکرد اما من نفهمیدم منبع درآمدش چی بود ، کار خیر و کمک به دیگران در مقیاس بزرگ احتیاج به سرمایه داره یا حداقل رسیدگی به خانواده خرج داره و من نفهمیدم آیا اصلا این خانوم درآمدی داشت یا نه ؟
#چالش_مرور_نویسی_فراکتاب من از خانم زهره عیسی خانی بسیار ممنونم که به این موضوع پرداختن، مسئله هویت زن یکی از مسائل بسیار مهمی هست که زنان جامعه کنونی کشور مون باهاش درگیر هستن ، امروزه به دلیل گسترش ارتباطات و فناوری ، امکان دست یابی به اطلاعات بیشتر شده به ویژه فضای مجازی نفش موثری داشته و زنان ایرانی از طریق اینترنت ، پوسته ظاهری فرهنگ اروپایی رو می بینن و با باطن فرهنگ ایرانی اسلامی مقایسه میکنن که باعث سردرگمی شون میشه ، این کتاب به این مسئله مهم زنان ایرانی توجه کرده و تونسته تا حدی جامعه رو با این مسئله آشنا کنه این روایتِ دختر- مادری، به تفاوت هر نسل با نسل قبل می پردازه ، هم دختر هم مادر سعی میکنند بفهمند که حقیقت چیه، راه درست زندگی کدوم هست. زن خانه دار بودن درست است یا زن فعال اجتماعی و شاغل؟ کتاب جواب بعضی سوال ها رو نمیده و بی جواب میذاره ولی انقدر کنجکاوتون میکنه بخواید خودتون درباره سوال های ذهنی تون پرس و جو کنید و کتاب بخونید و پای صحبت های افراد آگاه بشینید. خانم ها حتما این کتاب رو بخونید و تجزیه و تحلیل کنید با خودتون و دوستاتون و بعد اگه دختر نوجوانی هم داشتید این کتاب رو بهش توصیه کنید. بنظر من آقایون هم برای درک بهتر هویت زن کتاب رو بخونند . به طور کلی کتاب خوب با موضوع بسیار خوبی بود ولی هنوز هم جای کار داره و لازم بود بیشتر روی کتاب کار بشه تا بتونه برای همه سوالات خواننده جوابی داشته باشه . از فراکتاب برای انتخاب این کتاب خوب در چالش کتابخوانی ممنونم. برش کتاب اولین پلیس زنی که در سریالها دیدم سروان صبا بود که نقش مهمی در تصمیم من داشت. هنوز هم نمیدانم فامیلیاش صبا بود یا در ادارهٔ پلیس خانمها را به اسم کوچکشان صدا میزنند. حتی دیگر نمیدانم که نام آن سریال چه بود؛ اما هر وقت پخش میشد، چادر و مقنعه میپوشیدم و جلوی تلویزیون ادای سروان صبا را درمیآوردم. مدادرنگیهایم را با چسب نواری طوری به هم چسبانده بودم که شبیه کُلت کمری شود. وقتی تنها بودم، سعی میکردم محکم و روی یک خط راه رفتن را تمرین کنم تا موقع رژهٔ نظامی دیگر نخواهم یاد بگیرم که روی خط راه بروم. جلوی آینه با خودم جدی و عصبانی حرف میزدم و دیالوگهایی که پلیس زن ممکن است به کار ببرد را تمرین میکردم. حتی گاهی چادر و مقنعه به سر و با تفنگ مدادرنگیام پشت در خانه میایستادم و پس از آنکه توی ذهنم رمز عملیات را میگفتم، سعی میکردم بدون آنکه کسی متوجه شود وارد خانه شوم.
کتاب سرکار علیه، کتابی که شمارو با دو نگاه به جریانات حجاب و حدود اختیارات و موانع زنان در جامعه ایران آشنا میکنه ابتدا زنی که بخاطر فرزند دست از درسی که به آن علاقه داشت، کشید و در فصل بعدی دخترش که بزرگ شده این کتاب یجاهایی من مخالف دیدگاه های مادر بودم اینکه کمتر در جامعه حاضر بشیم (با اینکه کلا خودمم بیشتر خانه نشینی رو دوست دارم) ولی گفتن این مطلب حس بدی داد. یجاهایی با دیدگاه های دخترکمون موافق بودم. گشت، گشت و گشت و آخر رسید به جایی که من رسیدم. اونم وقتی بود که کاری که دنبالش بود رو گذاشت کنار که آسایشش گرفته نشه به نظرم باید بزاریم خود اون فرد انتخاب کنه. یجاهایی جوگیر میشه و دنبال یچیزی میره اونم نه بخاطر علاقه، بلکه بیشتر بخاطر القایی که بهش شده که مثلا این رشته، این شغل خوبه و آخر سر که کمی از اون حس و تاب رها شد پیدا میکنه که باید چیکار کنه و به کدوم سمت بره اینکه وجهه دیدگاه های مدرنیته و سنتی رو باهم مقایسه کرد بسی دوست داشتم. اینکه تو دیدگاه سنتی زن خانه داری و بچه داری کنه و آمال و آرزوهاشو دنبالش نره ازش یه موجودی میسازه که حسرت داره. حسرتی که دوست نداره بچه اش به اون لحظه برسه لذا میبینیم که بعضی از مادران هستن دوست دارن بچه هاشون برن دانشگاه و درسی بخونن که خودشون نخوندن (حالا چه اون بچه دوست داره چه نداره زیاد بحث ما نیست) ولی نشون دهنده اینه که دوست نداره بچه جا پای خودش بزاره و دوست داره اون بچه پیشرفت کنه و از اینور دیدگاه مدرن رو مقایسه کرد که نشون میده از اونور بوم افتادیم مادر شدن رو ما خانما از همون بچگی باهاش آشنا شدیم. این از عروسک بازی و خاله خاله بازی هامون مشخصه. تعجبی نداره که بعضی بازیگران خانم مجرد که سنشون رفته بالا دوست دارن متاهل شن، یا مادر شن در این پیچش مدرنیته و سنتی تعادل داشتن کار شاق ولی مهمیه که گم نشیم این متن را برای چالش مرور نویسی فراکتاب نوشتهام. #چالش_مرور_نویسی_فراکتاب
بسم الله الرحمان الرحیم #چالش_مرور نویسی_فراکتاب کتاب سرکار علیه شامل چند روایت مادر-دختری درباره هویت زنانه است. هویتی که آمیزهای از نگاه سنتی و مدرنیته است. روایت ها از زبان دو راوی آورده شده اند.راوی اول مادری خانه دار است که در کنار همسر و فرزندانش به تحصیلات خود ادامه داده است و راوی دوم،دختری جوان است که در رشته روزنامه نگاری به تحصیل مشغول است. این کتاب نمیخواهد با روایت ها به نتیجه گیری برسد و نتیجه ی خود را به خواننده ارائه بدهد.بلکه نگاه به مقوله زن را از دو دیدگاه متفاوت ارائه میدهد و گرفتن نتیجه را به خواننده واگذار میکند. کتاب پربار و جالبی که شاید جای خالی آن در میان آثاری که راجع به زنان نگاشته شده،احساس می شد. ما در جامعه ای زندگی می کنیم که نه سنت و نه مدرنیته،نتوانسته اند پاسخ گوی سوالات،ابهامات و نیازهای زنان باشند.جامعه سنتی،زن را به خانه و خانواده محدود کرده و در را به روی رشد اجتماعی وی می بندد.و جامعه مدرن،زن را در قفس فعالیت های اجتماعی حبس کرده و نقش مادری را انکار می کند. این کتاب شاید در صدد تعدیل هر دو نگاه است. زاویه ای نو را به خواننده نشان می دهد که در آن میتوان در خانه، فعال اجتماعی بود.یا در اجتماع میتوان،اما در چارچوب خانه و مادیات محدود بود. بریده ای از کتاب: زن آدم نیست؟ زن نمیتواند به چیزی علاقه داشته باشد؟ برایش تلاش کند و با شوق آن زندگی کند؟اگر نتواند هویتش را طبق چیزی که دوست دارد شکل دهد،پس چه تسلطی بر زندگیش دارد؟دیگر چگونه میتواند به نقطه مطلوب در جهان هستی برسد؟ این ها حرفهای گندهتر از دهانم بود قطعاً کودک یا نوجوان 10 -12 ساله نمیتواند از بحران هویت در جامعه زنان صحبت کند و بخواهد حق برابرش با مردان را از جامعه مرد سالار بازستاند اما تمام این حرفها فقط توی ذهنم بود با ادبیات کودکانه خودم. # این یادداشت را برای شرکت در چالش مرور نویسی فرا کتاب نوشتهام.
روزگار غریبی است. روزگار جنگی ست. کشمشی از جنس تمدنی. در یک سو تمدن غربی نوظهور از باب چند صد سال و از یک سو تمدن الهی به قدمت فطرت آدمی. همه ی حرف چالش این روزها همین است. انسان ها بدون اعتقاد ریشه دار، در جدال سنت و مدرنیته سردرگم هستند و زنان در این میانه، وضعیت وخیم تری دارند. خانم عیسی خانی که کارشناسی ارشد مطالعات زنان و دارای تجربه کار آموزشی است و خانم کشتکاران روزنامه نگار است و جمع همه این دغدغه ها و زاویه دیدها، شده است کتابی به نام سرکار علیه با موضوع زن در میان نگاه سنت و مدرنیته. کتاب از روایت های کوتاهی تشکیل شده است. روایتی از دید دختر یا مادر. برش هایی از زندگی زنانی یا همسر داری و مادری و نقش های سنتی را پذیرفته و راضی هستند و یا درگیر زندگی مدرن و در بطن زندگی ناراحت و ناراضی. روایت ها از دید زنانه روان بازگو شدند و خوش خوان هستند. اما نویسندگان بسیار سعی دارند که به جای شما داستان را جمع بندی و نتیجه گیری اخلاقی کنند. قرار نیست شما فکر کنید بلکه باید در زاویه دید نویسندگان و در همان چارچوب بنگرید. اصل چالش و موضوع پرداخته شده مهم و ضروری است اما لزوما ممکن است در واقع با نتیجه گیری نویسندگان همراه نباشد؛ به بیانی دیگر، مسائلی نظیر تضادهای نقشی و چالشهای مدیریت خانه و فعالیت اجتماعی، مسائل مهم امروزه زنان است ولی لزوما با اینکه زن با انتخاب خانه و خانه داری شاد و راضی ست اینطور نیست و وضعیت زنان، پیچیده تر از این حرفها و نسخه پیچی هاست. برای مرورنویسی فراکتاب نوشتم. برشی از کتاب: «جان به جان کردن نمیدانم دقیقاً یعنی چه ولی بعد از دو روز فکر کردن به این نتیجه رسیدم که جان به جان من کنند دختر خانهام. دختر خانه، نه به این معنا که از آن کد بانوهای با سلیقه و منظم هستم که ابداً! من از همان دخترهای بیخیال و سرخوش روزگارم که شب و روز مادرم نگران است فردا روزی اگر ازدواج کردم چگونه در آزمون آشپزی و خانه داری جلوی داماد و خانوادهاش سربلند بیرون بیایم. از همانهایی که 60 بار هم به او بگویند باز هم تفاوت ظاهری برنج دمی و آبکش را نمیفهمد و یادش نمیماند که در آب ماکارونی روغن و نمک میریختند یا در آب برنج از همان دخترهایی که قورمه سبزی پختن را بلد نیستند اما هفته یکی دو بار یشوند برای ذوق دخترانهشان دسر درست میکنند و عطر کیک خانگیشان تا همسایهها میرسد.» #چالش_مرورنویسی_فراکتاب
این کتاب عالیه! جزو اولین تلاشها برای روایت نویسی درباره تفاوت دیدگاه زنان و جایگاهشون در جامعه است. یک مادر و دختر این روایتها رو، از مواجهههای مختلفشون با اتفاقات مختلف جامعه، به عنوان یک زن اما در سنین مختلف نوشتن و میتونه دیدگاه خوبی به خواننده بده.
لطفا این کتاب را به صورت الکترونیک موجود کنید