
کتاب خیاطی مادام نوشته هدی حشمتیان از نشر جمکران است. این کتاب مشتمل بر داستان هایی کوتاه پیرامون تولید ملی و ضرورت حمایت از آن، و تبعات عدم حمایت از آن و مسائلی از این قبیل است. طرح جلد و اسم کتاب آدم را به یاد یک رمان و داستان درمورد خیاطی میاندازد اما نام کتاب برگرفته از یکی از داستان های کتاب است، شخصیتی به نام مادام که خانمی فرانسوی و خیاط است. ما بقی داستان ها به این طرح و نام ارتباطی ندارد و به نظرم طرح جلد و نام میتوانست زیباتر و خلاقانه تر و بیانگر مفهوم کلی کتاب باشد. تولید ملی یکی از موضوعات مهم در چرخش گردونه اقتصاد یک کشور است. همانگونه که در سال های متمادی رهبر انقلاب نیز بر این موضوع تاکید بسیار داشته اند و شعار سال های اخیر پیرامون همین موضوع بوده است. در این میان نقش مردم به عنوان مصرف کننده نقشی مهم و حیاتی در جهت احیاء تولید ملی است، از طرفی تولید کنندگان هم موظف اند علاوه بر احترام به سلایق مصرف کنندگان در جهت تولید کالاهای با کیفیت قدم بردارند. در این کتاب شاهد داستان هایی کوتاه هستیم که هرکدام تلنگری برای هر یک از ماست، شاید این ها به زبان داستانی بیان شده باشد اما هرکدام میتواند روایت زندگی یکی از هم وطنان ما در همین حوالی باشد، شاید در میان زندگی اطرافیان نیر نمونه هایی را بتوانیم مثال بزنیم. حشمتیان در این کتاب به خوبی توانسته اهمیت این موضوع را بیان کند. کتاب هایی از این دست که به زبان غیر مستقیم و داستانی سعی در بیان مفاهیم مهمی هم چون ضرورت حمایت از تولید داخلی دارند میتوانند در این زمینه موثر بوده و خواننده را به تفکر در این باره و بازنگری در باورهای گذشته خود وادار کنند و خلاء چنین کتاب هایی در میان کتب موجود در بازار به وفور احساس میشود. این یادداشت را برای چالش مرورنویسی فراکتاب نوشتهام. #چالش_مرور_نویسی_فراکتاب
#چالش_مرور_نویسی_فراکتاب کتاب "خیاطی مادام" از هُدا حشمتیان، شامل چند داستان کوتاهه که همشون دربارهی عشق به ایران و حمایت از تولید داخلی و تلاش برای رونق اون و در نهایت خودکفایی صحبت میکنن. که هر کسی در هر جایگاه و مسئولیتی که هست، به قدر خودش در اون سهم داره و بی توجهیش به این موضوع، ممکنه اثرات مخربی داشته باشه که تو چشم خودش بره. کتاب از زبون آدمهای مختلف، از بازه های زمانی و تو گوشه گوشه ایران عزیز، روایت میشه؛ تو یه داستان با دختری تو زمان قاجار همراه میشیم که برای مراسم عروسیش، دنبال لباسه و تو داستان دیگه ای، پا به پای سال محمد لنج ساز میشیم، یا همراه آمینه، رو پای خودمون وایستادن رو یاد میگیریم. کتاب ما رو با قصه آدمهای مختلفی آشنا میکنه که هر کدوم، به شکلی با این موضوع درگیرن، گاهی در مقام تولید کننده و گاهی به عنوان خریدار. روایت شدن داستان از این زوایا و از دید آدمهای مختلف، اثرات این عدم حمایت از تولید داخلی و نابودی رسوم و صنایع رو برامون ملموستر و درک اون رو ساده تر میکنه. چیزی که فکر میکنم کتاب میخواد بهمون یاد بده، اینکه چجوری میتونیم با تکیه به تواناییهای خودمون و حمایت از تولیدکنندهها و صنایع ایرانی، جلوی نابودی صنایع قدیمی و باارزش کشور و به طبع اون، بیکاری جوونها رو بگیریم. نویسنده با زبون شیوا و روون داستان رو تعریف کرده و شخصیتها رو خیلی خوب نشون داده و به جزئیات دقت شده، به شخصه دیالوگها و اصطلاحات کردی دلستان آمینه رو خیلی دوست داشتم. کتاب پر از پیامهای قشنگ و داستانهای جذاب و متنوع بود که باعث میشه واسه همهی سنین خوندنی باشه، اما برای سنین نوجوان به شکل ویژه توصیه میشه تا اونها رو با مفهوم تولید داخلی و خودکفایی آشنا کنه. کتاب یه جورایی بهمون یادآوری میکنه که به داشتههامون بیشتر توجه کنیم، قدر زحمت کسایی که دارن تو ایران، کار تولید میکنن رو بدونیم و سعی کنیم به جای تقلید کورکورانه و یا استفاده از تولیدات خارجی، تولیدات خودمون رو بهتر کنیم. و به جای خرید و حمایت از نمونه های خارجی بی کیفیت و ارزون هنرها و صنایع خودمون، که این روزها باب شدن، از تولیدکننده های خودمون خرید کنیم. به قول نویسنده: "فقط خاک و آب و آفتاب و بذر یک رُستنی، که باید دست ها و بازوهایی که می کارد، آب می دهد و درو می کند هم، عجین باشد با آن حلقه های دیگر تا بشود یک زنجیر درست و درمان." فکر میکنم پرداختن به موضوع حمایت از تولید داخلی بویژه صنایع کوچک و تحریم کالاهای خارجی، تو سالهای اخیر، اهمیت خیلی بیشتری پیدا کرده و این از صحبتهای رهبر معظم انقلاب و حتی نامگذاری سالهای اخیر هم مشهوده. و به همین خاطر، پرداختن به این موضوع، تو سینما و تلویزیون بیشتر شده. چه بهتر که این کارهای رسانه ای، با استناد به کتاب ها و یک داستان قوی ساخته بشن. این مرور برای چالش مرورنویسی فراکتاب زمستان نوشته شده. تعداد کلمات
#چالش_مرور_نویسی_فراکتاب مجموعه ای از داستان های کوتاه و بعضا عبرت آموز که در وهلهی اول می تواند آموزنده باشد. داستان اول در مورد دختری است که قصد ازدواج دارد و به جهت موج فرهنگی جدیدی که از سمت غرب و مخصوصا فرانسه به ایران وارد شده دیگر مایل نیست از تولید قبلی خود ایران یعنی ترمه – پارچهی اصیل ایرانی که جنس و دوام بالایی دارد – استفاده کند و چشم به پارچه های جدید و مدل دوخت مادامی دارد که به تازگی در شهر خیاطخانه ای دایر کرده است. نویسنده در این داستان با بهره گیری از داستان کوتاه و کم و بیش خوشمزه مخاطب را نسبت به مخاطرات این موج فرهنگی آشنا می کند و قصد بر این دارد که به مخاطب برساند که اگرچه جنس های جدید غربی خوش آب و رنگ هستند اما این قبیل اتفاقات منجر به این می شود که پارچه ها و یا اجناسی که تولید داخل هستند بر روی فروشنده که یکی حتی پدر خود عروس خانم هست تاثیرش را بگذارد. و خود اینها متضرر شوند چه از لحاظ مالی و مادی و چه از لحاظ به تاراج بردن فرهنگ ایرانی یا زدودن آن از افکار ایرانی ها. در داستان های دیگر نیز به سراغ مسائل دیگری میرود که شاید بهتر است بگوییم محوریت اکثر داستان ها بر مسائلی احاطه دارد که بر جنس خانم می گذرد و یا دختر رکن اصلی داستان است. از ماجرای دخترکی که دلش پارچه های ترمه را نمیخواهد گرفته تا دخترکی که می خواهد مستقل شود و می شود و بدهی پدرش به کسی که به او چشم دارد را صاف می کند یا حتی دختری که به خاطر اجبار پدرش به ازدواج با یک پیرمرد عیال وار مجبور می شود خودکشی کند. بعضی از داستان ها چندان آموزنده نیستند، البته می توانند هم باشند اگر زاویه دید به داستان تغییر کند. این متن را برای چالش مرور نویسی فراکتاب نوشتهام.
کتاب رو بدون هیچ آشنایی شروع به خوندن کردم ، از روی عکس جلد و اسم کتاب فکر میکردم راجع به یک خانم خیاط باشه ، اما بعد متوجه شدم این کتاب چند داستان کوتاهه درباره کسب و کار و حمایت از تولید داخلی. این کتاب کوتاه هست و شامل هفت داستان کوتاه میشه ، هر کدوم از داستان ها هنرمندانه نوشته شدن ، عمق و داستان پردازی خوبی هم دارن ، مخاطب میتونه با شخصیت ها ارتباط بگیره ، همدردی کنه و در آخر الگو و امید بگیره از اون ها . خوندن این کتاب رو به همه توصیه میکنم ، هم دلنشینه و هم شاید یک تلنگر باشه که چطور با یک انتخاب کوچک با خرید جنس ایرانی و با اعتماد به جوان ها میشه زندگی هایی رو نجات داد . و از طرفی این کتاب میتونه امید و انگیزه باشه برای جوان ها که کمر همت ببندن و کسب کار شون رو شروع کنن . زمان و موضوع داستان ها هم جالب بود اولین داستان از زمان قدیم و آخرین داستان از نتیجه علم روز، قهرمان یک داستان دختر بچه است، قهرمان داستان دیگه یک مرد جوان ، داستان دیگه یک زن و شوهر جوان ، یک خانواده ، چند تا دوست .... ادامه متن حاوی اسپویل هست داستان اول مال زمان قدیمه ، دختری که میخواد عروسی کنه اما با لباسی که طرح و پارچه و خیاطش خارجی باشه ، عروس به لباسش میرسه اما باباش که پارچه ایرانی میفروشه معلوم نیست بتونه خرج عروسی رو بده یکی از داستان های مورد علاقه ام دختری بود که پدرش از کار افتاده بود و بچه های کوچک تر توی خونه داشتن و این دختر خودش در اوج ناچاری و بی پولی و بدهی شروع کرد و تونست موفق بشه و داستان زن و شوهر جوانی که با تلاش زیاد و نگاه زیبا و دل و جرئت شون تونستن زندگی شون رو بسازن . این یادداشت رو برای چالش مرور نویسی فراکتاب نوشتم. #چالش_مرور_نویسی_فراکتاب