
#چالش_مرور_نویسی_فراکتاب کتاب پنج نفری که در بهشت ملاقات میکنید داستان زندگی و مرگ مردی به نام اِدیه؛ یک پیرمرد ساده که تو شهربازی کار میکنه و مسئول تعمیر وسایل بازیه و زندگیش پر از احساس بیهودگی و روزمرگیه. ادی تو روز تولد 83 سالگیش، در طی یک حادثه جون یک بچه رو نجات میده و خودش میمیره. اما داستان اصلی تازه بعد از مرگ اون شروع میشه. ادی بعد از مرگ وارد نوعی "برزخ" میشه؛ جایی که قراره با پنج نفر که نقش مهمی در زندگیش داشتن روبهرو شه، حتی اگه خودش چیزی بخاطر نیاره. اون بعضی از این افراد را میشناسه اما بعضیها هم براش غریبهان. اما هر کدوم از این افراد بخشی از گذشتهاش رو براش روشن میکنن و به اون کمک میکنن بفهمه که زندگیش برخلاف تصورش، بیهوده نبوده. با این که کتاب با مرگ ادی شروع میشه اما بیشتر از اینکه درباره مرگ باشه، درباره زندگی و معنای اونه. انگار میخواد بهمون نشان بده که حتی سادهترین اتفاقات و آدمها هم نقش مهمی تو زندگی دیگران دارن، حتی اگر خودشون متوجه نباشن. ایدۀ اصلی کتاب از این موضوع گرفته شده که ما معمولاً تأثیر واقعی خودمون روی دنیا و جایگاهمون در زندگی رو نمیبینیم، ولی زندگیهای به ظاهر ساده ما بهشکلی نامرئی و عمیق با زندگی بقیه گره خورده. میچ آلبوم تو این کتاب، با زبونی ساده و لحنی احساسی، سؤالات مهمی رو درباره سرنوشت، بخشش، عشق و رهایی مطرح میکنه و این یکی از نقاط قوت و جذابیتهای قلم نویسندهاس که تو باقی کارهاش هم دیده میشه. در نهایت اینکه، این کتاب مثل یه جور دعوت به تعمق و نگاه نو به زندگیه، اینکه وجود هیچ آدمی بیدلیل نیست و زندگی هر فردی، حتی بهظاهر بیاهمیت، یه داستان بزرگ تو خودش داره که تا به انتها نرسه نمیشه به پیچیدگیش پی برد. بهنظرم خیلی از ماها یه جورایی مثل ادی هستیم؛ فکر میکنیم داریم بیهدف زندگی میکنیم، ولی واقعیت اینه که ما همیشه روی زندگی بقیه تأثیرگذاریم. خوندنش رو به همه از نوجوون تا بزرگسال توصیه میکنم. مطمئنم خوشتون میاد. این مرور برای چالش مرورنویسی فراکتاب بهار نوشته شده.