
کتاب به نظر من یکی از بی نظیر ترین کتاب ها در حوزه اجتماعی و فرهنگی هستش. اما ای کاش نویسنده در پایان کتاب مانند سایر کتاب های حوزه زندگینامه از عکس شخصیت ها هم استفاده می کردند تا خواننده کتاب بیشتر آشنا بشه و قابل درک تر باشه اما در کل ممنونم.
#چالش_مرور_نویسی_فراکتاب کتاب "اربعین طوبی" داستان زندگی پر فراز و نشیب طوبی، یک دختر تهرانیه که بعد از کودتای 28 مرداد یتیم میشه. در نوجوانی با یک مرد عراقی ازدواج میکنه و به بصره میره. طوبی توی عراق با مشکلات زیادی روبرو میشه، از جمله زندگی با هووی بدزبان و دوری از خانوادهاش. اما او هرگز تسلیم نمیشود و با تمام سختیها مقابله میکنه. تصمیم میگیره که به جای فرار از مشکلات، بمونه و زندگی جدیدی بسازه. او همسر فداکار و مادری قوی میشود و فرزندانی تربیت میکنه که همواره به همسرش افتخار کنند. با گذشت سالها، جنگ ایران و عراق شروع میشود و پسران طوبی هم مجبور میشوند به ارتش بپیوندند. اما طوبی که نمیخواهد پسرانش با هموطناشان بجنگند، از آنها میخواهد که از رفتن به جنگ خودداری کنند. در این حین، داستان اصلی کتاب شکل میگیره. داستان پیادهروی اربعین طوبی از بصره تا کربلاست، جایی که او همراه با نوههایش سفر میکند و خاطرات گذشته را برای آنها تعریف میکند. در این سفر، طوبی نه تنها به زیارت امام حسین (ع) میرود، بلکه به دنبال پسر گمشدهاش، حسنه، نیز میگردد که سالهاست خبری از او ندارد. "اربعین طوبی" نه تنها یک داستان خانوادگی است، بلکه یک نگاهی عمیق به تاریخ معاصر ایران و عراق هم دارد. این کتاب نشان میدهد که چطور حوادث سیاسی و اجتماعی میتوانند زندگی مردم را تحت تأثیر قرار دهند. همچنین، کتاب نشان میدهد که چطور عشق به اهل بیت (ع) میتواند مردم دو کشور ایران و عراق را در سختترین شرایط متحد کند. نویسنده با دقت به توصیف آداب و رسوم و فرهنگ مردم عراق پرداخته و فضایی واقعی از آن دوران برای خواننده خلق کرده است. این کتاب از امید، ایمان و عشق حرف میزند و به ما نشان میدهد که در سختترین شرایط هم میتوان به خدا و انسانیت امیدوار بود. "اربعین طوبی" داستانی است که در دل خودش پیامهای عمیق انسانی و مذهبی دارد و برای کسانی که به داستانهای تاریخی و مذهبی علاقه دارند، میتواند بسیار جذاب باشد. نوشته شده برای چالش مرورنویسی فراکتاب.
#چالش_مرور_نویسی_فراکتاب کربلا و پیادهرویاش از آن قبیل اتفاقاتی است که هر کسی - البته اگر محّب امام حسین (ع) باشد - دوست دارد و دلش میخواهد که حداقل یک بار برای او و در زندگی شخصیاش نیز رخ دهد و او نیز چشمش به حرم مولا بیوفتد تا به آن فلسفهای که این همه عاشق را هر سال و بعد از مزه کردن یک بار این پیاده روی و رسیدن به مقصد حس کرده است را درک کند تا از روی نفهمی و ندانستن و درک نکردن این عاشقان را به سُخره نگیرد و حرفی اگر میزند سنجیده و عاقلانه و عاشقانه باشد. کتاب اربعین طوبی روایتگر زنی است به نام طوبی. طوبی در جریان اتفاقی دل از خانه و کاشانه و خانوادهاش میُبرد تا به تنهایی مسیر عاشقانه را که مقصدی جز حرم مولا حسین (ع) ندارد بپیماید. او این مسیر را ابتدا به تنهایی طی میکند اما در همان اوایل کار نوه و شوهرش به او نیز ملحق میشوند. نوهای که ازدواجش به گرهای دچار شده است که هم صبوری میخواهد و هم همین پیادهروی عاشقانه را. چراکه در همین پیادهروی است که کمابیش ازدواج این دو نیز با قلبی آرام و مطمئن محقق میشود. در این کتاب به صدام حسین و رفتار غلطی که از او سر میزد نیز پرداخته تا به مخاطب بفهماند چطور یک مسلمانی که در همان عراق صاحب خانه و کاشانه بوده است را از هستی ساقط میکند و او را به نقطهای میرساند که گویی از عرش به فرش رسیده است. کتاب اربعین طوبی را در ابتدا عاشقانه میپنداشتم اما در همان اوایل داستان که محتوا دستم آمد فهمیدم که اندکی در برداشتم اشتباه کردم و همین موجب شد تا از داستان آنطور که باید لذت نبرم. در مورد این کتاب مثل اینکه سریالی نیز ساخته شده که اندکی تغییرات دارد و خب من نیز آن سریال را ندیدم. این متن را برای چالش مرور نویسی فراکتاب نوشتهام.
#چالش_مرور_نویسی_فراکتاب کتاب "اربعین طوبی" داستان زندگی پر فراز و نشیب طوبی، یه دختر تهرانی رو روایت میکنه که بعد از کودتای 28 مرداد یتیم میشه و در نوجوانی با یه مرد عراقی ازدواج میکنه و به بصره میره. طوبی توی عراق با سختیهای زیادی روبرو میشه، از جمله مشکلاتش با هووش و دوری از خانواده. اما اون تسلیم نمیشه و سعی میکنه یه مادر قوی و یه همسر فداکار باشه. طوبی تصمیم میگیره به جای فرار از مشکلات، بمونه و فرزندانی رو تربیت کنه که باعث افتخار همسرش باشن. سالها بعد، جنگ ایران و عراق شروع میشه و پسران طوبی مجبور میشن به ارتش بپیوندن. اما طوبی که نمیخواد پسراش با هموطناشون بجنگن، ازشون میخواد که از این کار خودداری کنن. داستان اصلی کتاب، در زمان پیادهروی اربعین طوبی روایت میشه، از بصره تا کربلا و به همراه نوههاش، جایی که اون خاطرات گذشته رو برای نوههاش تعریف میکنه. توی این سفر، طوبی نه تنها به زیارت امام حسین (ع) میره، بلکه به دنبال پسر گمشدهاش هم میگرده که سالهاست ازش خبری نداره. "اربعین طوبی" فقط یه داستان خانوادگی نیست، بلکه یه نگاهی به تاریخ معاصر ایران و عراق هم داره. کتاب نشون میده که چطور اتفاقات سیاسی و اجتماعی زندگی مردم رو تحت تاثیر قرار میده و چطور عشق به اهل بیت (ع) مردم این دو کشور رو با هم متحد کرده، حتی توی سختترین شرایط. این کتاب پلی بین گذشته و حال، بین ایران و عراق، و بین اعتقادات مختلفه. نویسنده با توصیف دقیق آداب و رسوم و فرهنگ مردم عراق، به خوبی تونسته فضای اون دوران رو برای خواننده زنده کنه. "اربعین طوبی" داستان امید، ایمان و عشقه و نشون میده که چطور میشه توی سختترین شرایط هم به خدا و انسانیت امیدوار بود. به نظرم، این کتاب برای کسایی که به داستانهای تاریخی-اجتماعی و مذهبی علاقه دارن، خیلی جذاب خواهد بود. نوشته شده برای چالش مرورنویسی فراکتاب.
زمانی که این کتاب را خواندم هنوز پیاده روی اربعین نرفته بودم و تصویرهایی که برایم از مشایه ساخت تا سال ها تنها تصوراتم در مورد اربعین بود. جمله «خوردنی ها چه مهیاست بیا تا برویم!» اینکه به هر موکبی که میرسیدند صبحانه میخورند و دوباره به راه میافتادند ولی وقتی به موکب بعدی میرسیدند می دیدند که صبحانه اش از جای قبلی چرب تر است. مجبور میشدند دوباره صبحانه بخورند و چندبار هی تکرار میشد تا بپوکند... خیلی قسمت پیاده روی آن شیرین و قشنگ بود. حتی وقتی چند سال بعد رفتم اربعین همه جا میدیدمشان و به یاد آن ها کلی خوراکی خوردم. زیارتنامه من درآوردی مختار هم جزو قسمت هایی بود که کلی با آن خندیدم و برای کلی آدم خواندم و آن ها هم خندیدند. و آن قسمتی گاری. که خود به صفیه میگوید لااقل ادای آدم های مشکل دار را دربیاورد و بعد بشین روی گاری. کلا خوب است کتاب هم خوب بخنداند و هم بگریاند و هم به فکر فرو ببرد. ولی اول از همه جمله پشت کتاب جذبم کرد. اینکه هر چهل روز یکبار باید یک گرهی به زندگی شان بیوفتد وگرنه شک میکنند به ایمانشان. خیلی این دید برایم جالب بود و نشستم کتاب را بخوانم ببینم چطور یک انسان یه استقبال رنج و سختی میرود. که منتظر گره و چالش است. بعد ها فهمیدم این حدیث است. که نهایتا هر چهل روز به مومن بلایی میرسد. به کوچیکی یک خراش یا به بزرگی مرگ عزیزی مثلا. خیلی این دید قشنگ است که از سختی ها فرار نمیکند. که منتظر نیست همه چیز عالی شود. نسل ما اصلا اینطور نیست. کمی، فقط اندکی که شرایط بهم بریزد انگار بدبخت ترین فرد عالم است و همه کارهایش متوقف میشود. از همه عالم انتظار دارد و خودش هیچ کار نمیکند. نسلی که سختی نچشیده و فکر میکند تا آخرش هم همین است. نسل جوان امروز باید از این دست کتاب ها زیاد بخواند تا تصورش از دنیا واقعی تر شود. این متن را برای #چالش_مرور_نویسی_فراکتاب نوشتم.
داستان دختری که در نوجوانی با یک مرد عرب ازدواج میکنه و از ایران به عراق میره و با چالش هایی رو به رو میشه حالا دختر نوجوان دوران جوانی خودش رو پشت سر گذاشته و داستان جوانی خودش رو برای نوه اش و نامزد نوه اش تعریف میکنه . اول که کتاب رو شروع کردم با توجه به سریالی که با اقتباس از این کتاب ساخته شده فکر میکردم کتاب هیجان انگیز و ماجراجویانه ای باشه اما آخر کتاب به این نتیجه رسیدم که تفاوت بسیار زیادی با سریال داره و درباره این کتاب نمیشه گفت هیجان انگیز اما شیرین و دنبال کردنیه. ما در این کتاب با دو داستان رو به رو هستیم داستان زندگی طوبی و داستان نوه اش صفیه هر دو داستان جالب و دنبال کردنی هستن در خلال داستان میشه با شرایط عراق و کمی هم ایران قبل از جنگ و هنگام جنگ و بعد از جنگ آشنا شد . همچنین درباره فضای اربعین از سوی میزبان به این جریان نگاه کرد . یکی از نقاط جالب کتاب زمانی بود که صدام به ایران حمله کرده بود و شیعیان عراق رو مجبور به جنگ با ایران میکرد و چه صدمه هایی که صدام به خود عراق زد . داستان جالب بود و مخاطب علاقه مند میشه زودتر اون رو بخونه ، شخصیت های کتاب هر کدوم در نوع خودشون دوست داشتنی هستن . شخصیت عبدالله همسر طوبی برای من خیلی جالب بود ، مردی که به شرعیات و اسلام پایبنده، کار و تلاش میکنه و به خانوادش علاقه داره البته نکته منفی دو همسر داشتن عبدالله هست که با توجه به اینکه این امر در گذشته شایع بوده شاید قابل گذشت باشه هر چند در همین کتاب مصائب چند همسری نشون داده میشه . شخصیت طوبی در نوجوانی با وقار و با تحمل هست و در دوران جوانی پر تلاش و مستحکم ، در پیری سرشار از آرامش و تجربه و در هر سنی مهربان . این کتاب رو با داستان ها و شخصیت ها و ماجراهاش خیلی دوست داشتم و تا زمانی که تمام بشه با اشتیاق میخوندمش ، کتاب کوتاهیه و در وقت کمی میشه اون رو خوند و ازش لذت برد . این یادداشت رو برای چالش مرور نویسی فراکتاب نوشتم. #چالش_مرور_نویسی_فراکتاب
در هنگام خواندن کتاب خودم رو همراه مادر طوبی دیدم کنار صفیه و حمود قدم میزدیم وخطرات مادر طوبی رو میشنیدیم درد ها تلخی ها خوشی ها همه همه رو شنیدیم تا برسیم به زیارت امام حسین بااین که کتاب داستانی بود ولی انگار واقعیت ها رو بهش تزریق کرده بودن
من هم هم پای طوبی شدم و با او از آغاز جنگ عراق و ایران همراه و هم قدم شدم و تمام سختی ها را به جان خریدم و برای خانواده پدری شدم که از آنها محافظت می کند و برای همسرم زنی شدم که هیچ وقت تنها نماند و برای فرزندانم مادری شدم که احساس تنهایی نکند و دلم را لبریز از عشق حسین (ع) کردم و چنان که از جان خود می گذشتم و مثل او یعقوب وار به انتظار فرزنده گم شده ای می گشتم که همه وجود من است
بسیار عالی
چرا اینقدر کتاب چاپی اربعین طوبی گرونع نمیشع خرید🤔🤔🤔
کتابی شیرین که از آن بوی انفاس حسین(ع)می آید.
با تمام لحظات کتاب پیش رفتم وغرق درداستان شدم دنبال انتهای قصه بودم.....واینکه طوبی تاچه سالی زنده بوده وآیا الان زنده هست یاخیر... تمام شدن این قصه. رو نمیتونم هضم کنم...چرا باید ناقص بمونه....مگراینکه شماره بعدی داشته باشه وگرنه ابتر هست
عالی
دوستان کتاب اربعین طوبی pdf رایگان رو برای چند دقیقه در نرم افزار دانلود کردم اما بعدش بسته شد. چیکار کنم بشه همه اش رو رایگان خوند؟
عالییییییییییییییییی
عالی بود
متن و درونمایه داستان، بسیار دلنشین و جذاب است. اما پایان مبهم داستان خیلی توی ذوق میزند و آن همه شیرینی را از بین میبرد.
من دارم سریالش را میبینم
عالی
جریان داستانی کتاب نصف و نیمه رها میشود و ناتمام میماند .