
نظرات کاربران و نقد و بررسی کتاب ساجی pdf
نسخه دیجیتال لطفا
خیلی کتاب زیبایی بود... توصیفات قشنگی داشت و با سبک زندگی آبادانی بیشتر آشنا شدیم
با کتابهایی که قبلا در مورد همسران شهدا خوانده بودم کمی متفاوت بود .
چه قدر غمگین بود 😭😭😭 کتاب رو با اشک تمام کردم چه قدر خوب نوشته شده بود عالی نوشته شده بود . این قدر کتاب خوبی بود که تا کتاب رو تمام نکردم نتوستم بزارم زمین
عالی بود
کتاب ساجی خاطرات همسر شهید بهمن باقری خیلی کتاب شیرین وجذابی برای علاقه مندان به خواندن کتاب های زندگی نامه شهدا هستند خصوصآ که راوی اهل خرمشهر وآبادان هستند وخیلی شیرین جریان زندگی این خانواده مخصوصا کتاب صوتی با کتابخوانی سرکار خانم فضه سادات حسینی
#چالش_مرور_نویسی_فراکتاب خاطرات همسر شهد بهمن باقری در این کتاب بیان شده. از قبل از ازدواج که پدر او فوت میکند وسختی هایی رو او تجربه میکند تا زمانی که با بهمن پسرداییش که از دوران کودکی نیز با اون خاطراتی دارد ازدواج میکند. این بار دوران جنگ در این کتاب از نگاه لطیف و زنانه یک مادر یک همسر بیان شده،از نگاه عروسی که باید زندگی نوی پای خودش را رها کند و از خرمشهر برود. داستان و قلم نویسنده به خوبی میتواند مخاطب را با خود همراه کند،به طرزی که قسمت فوت ساجی نیز برای من بشدت ناگوار و باور نکردنی بود…! صادقانه بودن داستان باعث ارتباط بهتر مخاطب میشود،بیان خانم نسرین که در اوایل زندگی شان چندان ارمان های محکم و سختی همچون بهمن نداشته و گاها کلافه میشدند برای نبود بهمن از این نوع صداقت ها بود. همراه با گریه و صحبت های بهمن با نسرین درباره ساجی بغض هم مهمان من شد. در این داستان شاهد یک زن محکم هستیم که چگونه زندگی خود را سرپا نگه میدارد و چه سختی هایی را از سر میگذراند. چقدر شگفت انگیز و تحسین برانگیز است توسل به حضرت زینب و صبر خواستن مادران و همسران شهدا به ایشان. در زمان تعریف ماجرای تشییع شهید بهمن قلب من واقعا به درد آمده بود و دوخت لباس های شهید برای پسرنشان غم انگیز در عین حال زیبا بود.این متن را برای چالش مرور نویسی فرا کتاب نوشته ام.
کتاب «ساجی» یکی دیگر از روایت های مربوط به هشت سال جنگ بین کشور ما و در واقع صدامه، اما اینبار از نگاه زنانه و لطیف و پرازاحساس یکی از همسران شهدا... من فایل صوتی این کتاب رو گوش دادم و به نوعی تمام وقایع برام تصویرسازی شد؛ کتاب داستان زندگیه دخترخرمشهریه که تو سن کم پدرش رو از دست میده و زندگی سختی رو تجربه میکنه و بعد از سالها با پسرداییش که در واقع عشق دوران کودکیش هم بوده ازدواج میکنه و پا به زندگی جدیدی میزاره، با خودش فکر میکنه وارد جایی میشه که همیشه رنگ لبخندو میبینه، کنار همسری که عاشقشه، به زندگیش و وسایلش و شوهرش دل میبنده؛ اما درست توی همون ماه های اول زندگی مشترکشون جنگ مهمون ناخونده خانواده اونا میشه و بقولها «جنگ ها فقط ده درصدشان عملیات های جنگی است و نود درصد باقی رنجیست که به چشم نمیآید.» شنیدن جنگ از زبون تازه عروس خرمشهری که مجبور به ترک خونه و زندگیشون میشن اونم انقدر با عجله که حتی هیچ وسیله ای هم نمیتونن با خودشون بردارن و فقط باید جونشونو بردارن و از دست بعثی های نامرد فرار کنن، قطعا روی دیگه این جنگه. روی دیگه ای که آدمهارو از شهر و دیار خودشون آواره میکنه. جنگی که به ناگاه همه چیو عوض میکنه و از زندگی راحت و به سامانی که روز گذشته داشتی حالا فقط تو موندی و لباسای تنت و آینده ای نامعلوم؛ حالا اما تو باید روال زندگیتو در دست بگیری، با نبودن همسرت کنار بیای، هر لحظه احتمال مجروح شدن یا شهید شدنشو بدی و توی همین شرایط مادرشدن روهم تجربه کنی و بزرگ کردن بچه ها توی این شرایط رو یاد بگیری بنظر میاد این زندگی و این شرایط از نسرین بانو زنی قوی و بامعرفت ساخت تا جاییکه با شهادت دختر کوچیکش اجازه نداد کل روال زندگی خودش و همسرش و باقی بچه هاش بهم بریزه و با اینکه خیلی بهش سخت گذشت اما فرمان زندگی رو دستش گرفت. این کتاب شرح حال همسر یکی از فرمانده های بزرگ دوران دفاع مقدسه و تجربه زندگی با این فرد بزرگ که بنظر این همسفری همسرش روهم از نظر دین و ایمان و معنویات ارتقا میده. توی این کتاب با لحظه لحظه زندگی نسرین بانو و احساساتش همراه میشی، باهاش اسباب کشی میکنی، باهاش غصه میخوری و در نهایت به جایی میرسی که شهادت همسفر و همراه زندگیش تو رو متوقف میکنه اما این بانوی بزرگوار این مسیرو با قدرت و توکل ادامه میده. قلم خانم ضرابی زاده در نگارش این کتاب و به تصویر کشیدن لحظات نابش بخصوص احساسات ویژه یک خانوم بسیار به چشم میاد و توصیف و فضاسازی فوق العادهای رو به کار بردن و اما انتخاب اسم کتاب که بسیار هنرمندانه بوده و مخاطب رو وادار به فکر کردن و همراهی با داستان میکنه. #چالش_مرور_نویسی_فراکتاب این متن را برای چالش مرورنویسی فراکتاب نوشته ام
#چالش_مرور_نویسی_فراکتاب خلاصه کتاب : در این کتاب خاطرات نسرین باقرزاده همسر شهید بهمن باقری به نویسندگی بهناز ضرابی زاده رو می خونیم . بهناز ضرابی زاده رو با کتاب دختر شینا می شناسم و اینکه فراکتاب برای چالش کتاب خوانی یکی از آثار نویسنده کتاب خاطرات شینا رو انتخاب کرده ناخودآگاه حس رضایت بهم دست داد . این کتاب سه بخش اصلی داره بخش اول درباره خاطرات نسرین باقرزاده و مادر مرحومش هست که در خرمشهر زندگی می کردن و بخش اول بیشتر مربوط به روز های قبل شروع چنگ تحمیلی د حمله عراق به ای آن هست . خاطرات این قسمت بسیار صادقانه و با جزئیات دقیق نوشته شده و من بسیار از خانم باقر زاده و خانم ضرابی زاده برای احترام گذاشتن به خواننده کتاب و بیان صادقانه شون متشکر هستم بخش دوم و سوم خاطرات روز های جنگ و روز های بعد از فوت ساجی هست که بسیار غم انگیز بود . توصیه میکنم اگه حال روحی خوبی ندارید بخش دوم و سوم کتاب رو در زمان مناسب تری مطالعه کنید توصیه میکنم اگه از علاقه مندان دختر شینا هستید و اون کتاب رو دوست داشتید، این اثر ناب با نویسندگی بهناز ضرابی زاده از دست ندید، این کتاب بیان به زیبایی خاطرات روز های جنگ رو از زبان همسر یکی از شهدای جنگ تحمیلی بیان میکنه .گزیده کتاب : شب های تابستان اغلب مهمان داشتیم. یکی می خواست ازدواج کند، آن یکی مشکل مالی داشت، یکی می خواست خانه بخرد. می آمدند و می نشستند روی همان تخت ها و از پدر و آقابزرگم مشورت می گرفتند. مادرم کاسه های بزرگ هندوانه را می داد به من و نغمه تا بگذاریم وسط تخت ها. مواظب بودیم پارچ های بلور آب و دیس های بزرگ میوه از دستمان نیفتد. شب هایی که مهمان داشتیم و تخت ها پر بود، ما بچه ها می چپیدیم توی اتاق. پنجره ها را باز و پنکهٔ سقفی را روشن می کردیم. پنجره هایمان، علاوه بر شیشه، دو تا در کوچک چوبی بدون شیشه داشت به نام نیم در. هرگاه هوا طوفانی می شد و باد و خاک هوا را پر می کرد، این یادداشت را برای چالش مرور نویسی فراکتاب نوشته ام
به شدت کتاب فوق العاده ای بود به قدری قلم نویسنده خوب بود که به راحتی تونستم خودم رو جای تمام شخصیت های کتاب بگذارم و درکشون بکنم... از طرفی این کتاب یکی از بهترین کتاب هایی از روایت دفاع مقدس بود برای من ، کتابی که صبوری ها و اشک های زیادی رو درون خودش جا داده و به خوبی سختی های خانواده های شهدا رو قلم زده.
#کتاب_خواندم_گوش_دادم #ساجی هنوز احساس میکنم دلم خونی شده بعد از شنیدن داستان نسرین و بهمن... نمیدونم چرا این قدر احمقانه کتاب انتخاب میکنم؟! خودآزاری دارم... مثلا میخواستم حالم عوض بشه ن اینکه دلم خون بشه وای که این کتاب چققققدر غم داشت و صدای نالان خانم خواننده این غم و بی حالی رو بیشتر میکرد ساجی ماجرای یک دختر نازپرورده ی خرمشهریه که هرقدر دلش دنبال عشق و عاشقی و استفاده از نعمت ها و زیبایی های دنیاست، زندگی روی خشن و سختش رو بهش نشون میده جایی ندیدم که آوارگی و جنگ تحمیلی رو اینقدر خوب به تصویر بکشه البته چون ماجرا از زبان زنی که خیلی مذهبی و انقلابی نبود روایت میشد شاید نوع نگاه به مسائل با کتاب های دیگه فرق میکرد. شاید حالا بهتر بتونم درک کنم چرا تعدادی از خانواده و فرزندان شهدا و جانبازان علاقه ای به انقلاب ندارن فکر کن کسی زن های مینی ژوپ پوش و مردهای خوش تیپ و بگو بخند و دورهمی و رقص و ... آمال و آرزوهای زندگیش باشه بعد انقلاب بشه و از نظر اون بدبختی شروع بشه و بعدم جنگ و آوارگی و ... خب آدمی که هدف و آرمان انقلابی نداره همه ی اینها رو به پای سختی ها و بدبختی های جنگ و انقلاب می بینه و طبیعی که دل خوشی ازشون نداشته باشه حالا فکر کن یه عده میان دور هم جمل میشن و شعر میخونن که: جنگ کجایی که دلم تنگ توست رقص جنون تشنه ی آهنگ توست😅 داده های جالبی بهم داد این کتاب و دلم خیلی خیلی به حال دختران و زنان و مردان معمولی آبادان و خرمشهر واقعا سوخت سختی های این ها رو فقط خدا میدونه ولی عشق چه چیز عجیبیه، آدم ها بخاطرش چه رنج ها که نمی کشن و چه تحمل ها که نمی کنن... دلم کمی عشق خواست... پ.ن: یک نکته ای که در *اغلب* کتاب های شهدا به چشمم میاد، معنوی تر بودن و انقلابی تر بودن شهدا نسبت به همسرهاشون، گویا زن ها بعد از ازدواج همسرشون رو مثل یک عروسک بدل از واقعیت عشق می بینن و مبدأ و هدف و ... یادشون میره، شاید هم نوع روایت این ماجرا به کلی اشتباهه... در بعضی خبرگزاری ها دیدم این کتاب و کتاب شهید لشگری رو به عنوان کتاب های واقعی! و مورد توجه نسل جدید معرفی کرده بودن واقعا دلم گرفت! چون ما نتونستیم تاریخ و آرمان خواهی شهدا و خانواده هاشون رو به نسل جدید معرفی کنیم حالا اینها شد واقعیت و اون ها فانتزی و شعار؟! خوبه از همه قشری و مدلی گفته بشه، ولی من نگرانم چند سال دیگه روایت ما از جنگ و دفاع مقدس بشه روایت من و تو و بی بی سی و ... #چالشمرورنویسیفراکتاب
بسم الله الرحمن الرحیم #چالش_مرورنویسی_فراکتاب بهناز ضرابی زاده یکی از نویسندگان خوب دفاع مقدس است که کتاب های متعددی در حوزه دفاع مقدس نوشته است. کتاب ساجی،سرگذشت تلخ و شیرین یک همسرِشهید است.و از ابتدای زندگی اش تا شهادت همسر را برایمان روایت می کند. زندگی که در جنوب کشور آغاز می شود و با توصیفات زیبای راوی و قلم ماهر نویسنده به آن دوران می رویم. راوی جزئیات زیادی از کودکی خود را برای خوانندگان می گوید.تلخ ترین واقعه دوران کودکی وی،فوت پدر است که سخت او را درگیر میکند. پس از مدتی،با بهمن پسر عمویش ازدواج می کند و کمی بعد جنگ تحمیلی آغاز می شود. آغاز جنگ،پایان خوشی های نسرین است که در رفاه و نعمت بزرگ شده است.وی و خانواده پر جمعیتش مجبور می شوند خانه و شهر خویش را ترک کنند. نسرین خانه به دوش می شود و سختی های زیادی را متحمل می شود. قم،شیراز،ماهشهر و..محل سکونت وی مدام تغییر میکند. با دیدن نام روی جلد فکر میکردم که ارتباطی باپخت نان روی ساج داشته باشد اما با نزدیک شدن کتاب به پایان،متوجه شدم که ساجی یعنی ساجده،فرشته ی زندگی نسرین و بهمن که در روزهای جنگ ،آسمانی شد. خانواده نسرین و بهمن،خانواده های پر جمعیتی هستند که نگارنده از آن ها غفلت نکرده و لا به لای زندگی نسرین،به آن ها نیز اشاراتی دارد. خانواده هایی که در روزهای سخت،کنار هم بوده و از رنج آن روزها برای هم کاسته اند. برشی از کتاب: جعبه ها را باز کردم،یونیفرم ها را در آوردم و بوسیدم.هنوز بوی بهمن را میداد.وصیت کرده بود یونیفرم هایش را به سپاه برگردانیم و فقط آنهایی را که خیلی کهنه و پاره شده نگه دارم.چند بار تصمیم گرفتم یونیفرم های کهنه اش را به خیاط بدهم تا برای بچه ها کوچک کند.آن سال ها،این جور کارها مد بود. علی و سجاد و سحر دنبالم توی اتاق دویده بودند.یونیفرم ها را به علی دادم و گفتم: مادر،اینا رو بده خیاطی سر کوچه برای خودت و داداشت کوچیک کنه.بگو تا عصر آماده بشه.بگو برای تشییع پدرم میخوایم. #این یادداشت را برای شرکت در چالش مرور نویسی فرا کتاب نوشتهام.
کتاب ساجی نوشته بهناز ضرابی زاده خاطرات نسرین باقرزاده همسر سردار شهید بهمن باقری است. این کتاب یکی از بهترین کتابهاییست که با موضوع دفاع مقدس و زندگی همسر شهید همراه با گروه مادران شریف ایران زمین خواندهام.با این کتاب میخندید و گریه میکنید و سرشار از عشق و محبت و اضطراب و نگرانی میشوید. این داستان زندگی ناب، از کودکی نسرین بانو آغاز میشود و در ادامه با ازدواج و بعد شروع جنگ و کوچ اجباری به شهرهای دیگر همراه یا بدون همراهی همسر ادامه مییابد. چه روزهایی که ایشان تنها در شهری که هیچ آشنایی نداشتند زندگی را به سختی طی کردند تا همسرشان با آرامش و فراغ بال از سوی خانواده به امر جنگ و جهاد بپردازد.درود بر بانوانی که بااقتدا کردن به حضرت زینب علیها سلام الگوی صبر شدند برای زندگی امروز ما. زندگی ایشان سراسر حادثه و تجربهی تلخ و شیرین است. از ازدواجی توام با عشق تا به دنیا آمدن فرزندان تا رفتن به شهرهایی که هیچ آشنایی و همدمی نداشتندتا مجروحیت همسر تا زهره ترک شدن و شهادت دخترشان ساجده که بچهها او را ساجی میخواندند. در این کتاب با زندگی تلخ و شیرین بانو نسرین در خرمشهر گرم و دوست داشتنی همراه میشوید با شادیشان شاد و با تلخی روزگارشان کامتان تلخ میشود. این کتاب را به همه بانوان سرزمینم پیشنهاد میکنم چرا که با خواندن آن با زندگی سرشار از حس ناب و عشق و ایستادگی همسر شهید آشنا میشوید. این مرور را برای چالش مرور نویسی تابستان1403فراکتاب نوشته ام. #چالش_مرورنویسی_فراکتاب
کتاب خیلی خوب نوشته شده است ولی اغلب به مسایل تلخ زندگی همسر شهید پرداخته است شاید بهتر بود کمی زندگی و رشد و شکوفایی فرزندان و همسر شهید بعد شهادت نیز در کتاب ذکر می شد تا مرهمی بر غم های خوانده شده باشد
خیلی زیبا بود صبر نسرین بانو که همیشه خانه به دوش بود و علی کوچولو که مرد شده بود ولی قلبم آتش گرفت
ساجی برای من زیبا و غم انگیز بود ... 🥲🌸
سلام کتابی بی نظیر بود با هر لحظه اش زندگی کردم و اشک ریختم سیر داستان کاملا مناسب بود جزئیات اتفاق ها بدون زیاده گویی بیان شده بود و ابهامی نمیموند خداقوت به خانم ضراب زاده اگر میخواین یه مستند زنده از خاطرات شیر مردان ما رو ببینید و زندگی کنید این کتاب رو بهتون پیشنهاد میکنم
کتاب خیلی عالی هیچ وقت شرایط زندگی مردم جنگ زده با این جزئیات جایی نخوندم
همیشه کتابی را میخوانم اسم آن برایم مهم و جذاب است. نام ساجی را که شنیدم کنجکاو شدم چرا نام ساجی؟ اصلا ساجی به چه معناست؟ شاید کلمه ای در گویش محلی خرمشهر باشد... القصه، کتاب را گوش میدادم تا اینکه رسیدم به زمان زایمان ساجده... راه می رفتم و اشک می ریختم و من هم همچون نسرین بانو از حضرت زهرا شفا خواستم. کتاب برایم جذاب تر شد. همین طور راه می رفتم و کارهای خانه را میکردم و گوش می دادم... وای خدای من ساجده شهید شد.به اوج کتاب رسیده بودم... فهمیدم چرا اسم کتاب را ساجی گذاشتند....
کتاب خوبی بود و خواندن آن را توصیه میکنم