
#چالش_مرور_نویسی_فراکتاب جلد اول کتاب "بینوایان" روایتی از رنج، رستگاری و جوانه زدن امید در روزگار تیره فرانسه است. کتاب "بینوایان" اثر ویکتور هوگو، فقط یه رمان نیست، یه سفره! یه سفر به قلب فرانسه در قرن نوزدهم، جایی که شکوه و جلال در کنار فقر و فلاکت قد علم کرده. تو این جلد، ما همراه ژان والژان میشیم، مردی که تلخی طعم بیانصافی رو تا ته وجودش حس کرده. اون بعد از گذروندن سالها تو زندان، فقط به جرم دزدیدن یه قرص نون، دنبال یه فرصت میگرده تا دوباره متولد شه، اما انگ "مجرم" مثل یه سایه شوم، همه جا دنبالشه. جامعهای که اون رو پس میزنه، بهش اجازه نمیده اشتباهات گذشته رو جبران کنه و والژان رو تو یه چرخه بیپایان از رنج و تنهایی گرفتار میکنه. هوگو با قلمی هنرمندانه، فقر و نابرابریهای اجتماعی رو به تصویر میکشه. داستان فانتین، مادری جوان که برای سیر کردن شکم دخترش، کوزت، مجبور میشه از آبرو و حیثیتش بگذره، دل هر خوانندهای رو به درد میاره. فانتین نمادی از قربانیهای یه نظام ظالم و بیرحمه که آدما رو به نابودی میکشونه. ولی تو دل این تاریکی، یه کورسوی امید هم دیده میشه. ملاقات والژان با یه کشیش مهربون، یه نقطه عطف تو زندگی اونه. کشیش با بخشش و مهربونی بیدریغش، بذر تغییر رو تو وجود والژان میکاره و اون رو به یه مسیر تازه هدایت میکنه. والژان تصمیم میگیره گذشتهش رو فراموش کنه و زندگیش رو وقف کمک به بقیه کنه. این جلد، یه سفر پر از فراز و نشیبه به دنیای رنج و رستگاری، سفری که توش با ارزشهای انسانی مثل عشق، فداکاری و بخشش روبرو میشیم. اینجاست که میفهمیم حتی تو دل سیاهترین شبها هم میشه به طلوع خورشید امید داشت. آشنایی والژان با فانتین و دخترش، کوزت بهمون نوید روزهای خوبی برای کوزت رو میده. نوشته شده برای چالش مرورنویسی فراکتاب.
بینوایان شاهکار ماندگار ویکتور هوگو ، یادمه سن کمی داشتم که رفتم سراغ خوندنش و صحبت های رهبری درباره این کتاب باعث شد تعلل نکنم و خوندنش رو شروع کنم . من نسخه کامل بینوایان رو خوندم که دو جلدی بود اما این کتاب توسط نشر های مختلف چاپ شده و میشه نسخه های خلاصه ، خیلی خلاصه ، متوسط و کاملش رو پیدا کرد ، بسته به علاقه مندی و سبک کتابخوانی تون و سن و تجربه های مطالعاتی که تا الان داشتید میتونید یک مدل رو انتخاب کنید و یا حتی اول خلاصه رو بخونید و بعد سراغ نسخه کامل برید و بیشتر لذت ببرید . یکی از نکات خیلی مهم در خوندن کتاب هایی مثل بینوایان که معروف یا کلاسیک هستن انتخاب ترجمه مناسب هست ، مخصوصا اگر نسخه بلند یا کامل این کتاب رو قصد دارید بخونید حتما تلاش کنید ترجمه خوبی رو انتخاب کنید چون بعضی از ترجمه ها نه تنها حق مطلب رو ادا نمیکنن بلکه باعث میشن از خوندن لذت نبرید و خاطره بدی برای شما به جا میگذارن . برای انتخاب ترجمه خوب میتونید چند صفحه رو انتخاب کنید و از ترجمه های مختلف بخونید و بعد ترجمه بهتر رو انتخاب کنید البته سایت هایی هستن که این مقایسه رو انجام دادن کار در انتخاب میتونن کمک کنن. کتاب بینوایان کتابی بسیاز زیبا ، جذاب و جامع هست . در این کتاب ما با همه چیز و همه جور آدمی رو به رو هستیم ما در این کتاب گرسنگی رو میبینیم، جنایت رو ، شفقت رو حس میکنیم، با تغییر و تحول کامل انسان ها رو به رو میشیم ، وارد ماجراهای جذاب میشیم ، شاهد عشق هستیم و تب و تابش و حتی شاهد هوس و سبک سری ، شاهد بدبختی و بیچارگی . بینوایان حتی از انقلاب فرانسه و شرایط اجتماعی و سیاسی فرانسه هم صحبت میکنه اونقدر هنرمندانه که بافت اجتماعی و سیاسی از بافت داستانی جدا نمیشه و کاملا در هم تنیده هستن . در این کتاب ما رگه های اخلاق رو میبینیم ما حتی شاهد تصمیم های اخلاقی شخصیت ها هستیم زمانی که به سر حد تحمل خودشون میرسن و یا حتی در ساده ترین انتخاب ها . در این کتاب ما شاهد حقیقت غرب هستیم چیزی که فقط بعضی ظاهر پر زرق و برقش رو میبینن این جا ما میتونیم باطن کثیف و بی رحمش رو مشاهده کنیم. این یادداشت رو برای چالش مرور نویسی فراکتاب نوشتم. #چالش_مرور_نویسی_فراکتاب
#چالش_مرور_نویسی_فراکتاب کتاب با یه ماجرای هیجانی شروع میشه و با یه تغییر اساسی تو شخصیت نقش اصلی ادامه پیدا میکنه و برخلاف کارهای امروزی، این روند تغییر به خوبی به خواننده نشون داده میشه. کتاب «بینوایان» اثر ویکتور هوگو، با داستان جذابی که تو رو درگیر میکنه و اتفاقات پشت سر هم، مثل یه سریال طولانی، آدم رو دنبال خودش میکشه. ماجرا از زندگی ژان والژان شروع میشه، مردی که به خاطر دزدیدن یه تیکه نون، سالها زندونی میشه و بعد از تحمل سالهای سخت توی زندان و آزاد شدن، با یه جامعهی بیرحم و طردکننده روبرو میشه که دیگه اون رو نمی پذیره و نمیتونه زندگی معمولی داشته باشه، انگار همه درها به روش بسته شدن. تا اینکه دست روزگار، اون رو با یک کشیش آشنا میکنه و این آشنایی، مسیر زندگی اون رو عوض میکنه. کشیش با رفتار خوب و بخشش بیدریغش، والژان رو متحول میکنه و اون رو به سمت خوبی و انسانیت هل میده. ژان والژان بعد از این ماجرا، تصمیم میگیره یه زندگی درست و مثل کشیش با مهربونی، داشته باشه و جبران مافات کنه، ولی گذشتهاش مثل یه سایه همیشه دنبالشه و نمیذاره راحت زندگی کنه. شخصیت والژان به نوعی میتونه نماد امید و تغییر باشه و این، خیلی خوب نشون میده که هر کسی میتونه با کمی کمک و اراده، از تاریکی بیاد بیرون و توی راه راست، قدم برداره، البته که جامعه هم باید اجازه این رو بهش بده. عشق، فداکاری، امید و تغییر، اصلیترین موضوعاتی هستن که تو این جلد از کتاب مطرح میشن و هر کدوم به تنهایی، میتونن موضوع و پیش زمینه یک کتاب جدا باشن، ولی هوگو با زیرکی و ظرافت، همه اینها رو کنار هم جمع کرده و یک شاهکار ساخته. به نظر من، یکی از مهمترین نکتههای این بخش از کتاب، تاکید روی اهمیت بخشش و میل انسان به راه درسته و اینکه چطور یک کار کوچک، میتونه زندگی آدما رو عوض کنه. کشیش با بخشش خودش، نه تنها زندگی والژان رو نجات میده، بلکه یه عالمه بذر امید و خوبی تو دلش میکاره و باعث میشه والژان یه آدم جدید بشه که به فکر کمک به نیازمندهایی مثل گذشته خودشه. من کتاب رو با ترجمه دیگه ای و در گذشته خوندم، اما ارزش چندین بار خوندن رو داره و هنوز که هنوزه با وجود گذشت سالها از زمان انتشارش، جزو بهترینهاست. این مرور برای چالش مرورنویسی فراکتاب زمستان نوشته شده.
با اینکه چند صد سال گذشته ولی هنوزم که هنوز است غرب همین است که بود. فقط در این چند سال، روز به روز مهارت روتوش پیشرفت کرده. ظاهر غرب را بیشتر بزک کرده اند و مایی که کیلومترها دورتر هستیم را گول می زنند که متمدن شده اند و برایشان حقوق بشر مهم است و برده داری را منحل کرده اند و به زنان آزادی و برابری داده اند. ولی هنوزم مغز تفکر غرب همین کتاب های است که از همان موقع در نقد تفکراتشان نوشتند. بینوایان و الیور تویست و هاکل بری فین و... . که فریاد زدند که برای چرخ های عظیم سرمایه داری مهم نیست چقدر آدم زیر آن له میشود. فقط سرمایه داریان کلان میمانند و بقیه ضعیف ها محکوم به فنا هستند. مثل تنازع بقای داروین. این فریادها البته جواب داد. سردمداران بزرگ فهمیدند که دیگر نمیشود اینطور ادامه داد و کم کم امپراطوری رسانه را سرپا کردند. امپراطوری عظیمی که کارش به خواب بردن مردم جامعه خودشان است. و آدرس غلط دادن به جوامع دیگر. که ما گول بخوریم و باور کنیم چقدر خوب هستند و به فکر ما! اگر شک دارین یاد دوران کرونا بیوفتبد که خیلی از آن نگذشته که فراموش شده باشد. اینکه کشور های غربی و آمریکایی چطور مثل دزدان دریایی کشی های محموله ماسک از هم میدزدیدند! در حالی که غرب هنوز هم همین بینوایان است. هنوز فانتین است و آن جوان های خوش گذران... هنوز فانتین است و کوزت دخترش، که بی پناه هستند. آن مدیر کارخانه که برایش هیچ چیز مهم نیست. خانواده تناردیه که تا میتوانند به اسم کوزت پول میگیرند و از آن طرف هم از دختر بیچاره کار میکشند. چیزی که از این کتاب در ذهن ما مانده ژان وارژان مهربان است که میآید و کرد را برای همیشه نجات میدهد. ولی کمتر کسی میداند که او برای دزدیدن یک قرص نان چندین سال در زندان بوده و تا آخر کتاب هم تحت تعقیب است! کمتر کسی میداند علت اینکه ژان وارژان به دنبال کوزت میرود و اورا نجات میدهد این بوده که خودش مادر کوزت را از کارخانه اخراج کرده و به چه فلاکتی انداخته است. کمتر کسی میداند که مادر کوزت(فانتین) چقدر سختی میکشد که بتواند پول نگهداری دخترش را تهیه کند.... این کتاب را با اینکه حجم زیادی دارد بحوانید و با چهره حقیقی مدافعان حقوق بشر(!) آشنا شوید. من این متن را برای #چالش_مرور_نویسی_فراکتاب نوشتم.
عالی