شابک

سال نشر

صفحات کتاب

کنگره

دیویی

کتابشناسی ملی

<h2>معرفی کتاب شهید محسن حججی</h2>
در کتاب شهید محسن حججی خاطرات نزدیکان و دوستان شهید محسن حججی از زندگی در کنار این شهید بزرگوار را مرور می کنیم. این خاطرات توسط موسسه انتشاراتی شهید کاظمی گردآوری و منتشر شده است.
<h2>گزیده کتاب شهید محسن حججی</h2>

روستای سابقیه را تازه فتح کرده بودیم. درگیری سنگینی داشتیم. تانک را پشت دیواری پنهان کرده بودیم که به&zwnj;یک&zwnj;باره گوشی همراه محسن شروع کرد به پخش اذان. محسن هم که دائم&zwnj;الوضو بود، سریع پیاده شد و به نماز ایستاد. ما هم پشت&zwnj;سرش قامت بستیم. در گردان آدم جا&zwnj;افتاده زیاد بود؛ ولی بیشتر وقت&zwnj;ها محسن را پیش&zwnj;نماز می&zwnj;کردند. سعی می&zwnj;کرد همیشه مهر و تسبیح تربت در جیبش داشته باشد. اگر هم نبود، تمام سعیش را می&zwnj;کرد تا تربت پیدا کند و ضمنش، این شعر را زمزمه می&zwnj;کرد: &laquo;تا تو زمین سجده&zwnj;ای، سربه&zwnj;هوا نمی&zwnj;شوم... .&raquo;
محسن سرباز بود. اکثر بچه&zwnj;های پای کار، یا دانشگاه بودند یا سربازی. دهۀ اول محرم، هیئت مؤسسه به همین دلیل برگزار نشد. محسن از پادگان زنگ زد: &laquo;حاج&zwnj;احمد راضیه به این کار؟&raquo; گفتم: &laquo;بابا، نمی&zwnj;شه... نمی&zwnj;آن!&raquo; مرخصی گرفت، آمد نجف&zwnj;آباد. فقط سه نفر بودیم. تقسیم کار کردیم. محسن برای پنج شب آخر پوستر طراحی کرد. در طول هفته با گوشی خودمان هر روز برای بچه&zwnj;ها پیامک می&zwnj;فرستادیم. از جاهای مختلف بانی جور می&zwnj;کردیم برای شام. سخنران هم دعوت کردیم؛ اما مداح پیدا نمی&zwnj;کردیم. سرشان شلوغ بود. محسن گفت: &laquo;خودم پایه&zwnj;م برای مداحی!&raquo; اتفاقی، مداح هم جور شد. با وجود این، قرار شد زیارت عاشورای اول مجلس را محسن بخواند. این&zwnj;طوری مداحی&zwnj;کردنش هم شروع شد.
رفتیم طلاییه. بعد از اینکه منبری روضه خواند، محسن همه را به خط کرد تا سینه بزنیم. چند تا از مداحی&zwnj;های محمود کریمی را خیلی خوب خواند. از آنجا معروف شد به حاج&zwnj;محسن چیذری. بچه&zwnj;ها می&zwnj;گفتند: &laquo;حاج&zwnj;محمود رو می&zwnj;شناسی؟ این محسنشونه!&raquo; &nbsp;

کتابخوان و فروشگاه کتاب

نظرات کاربران و نقد و بررسی شهید محسن حججی