
کتاب مثل نور تو رو همراه میکنه با شخصی به نام اسماعیل که عاشق شده، عاشق دخترکی به نام ماه طلعت اما پدر دخترک ما جواب مثبت به این جوان نمیدهد. و اون همراه نبودن اسماعیل با نایب امام آن دوران یعنی سید نورالدین هست. جوان یا باید همراه راه و روش سید نورالدین شود یا باید عشق ماه طلعت را از ذهن و قلب بیرون کند. اسماعیل که گرایش بسیار زیادی به طرفداران و خود شخص مصدق دارد از اینکه فردی به دروغ قسم خورده سید نورالدین انگلیسی است دیگر دوست ندارد با طرفداران سید که حزب برادران رو تشکیل دادن کار کند و این در حالی است که پدر ماه طلعت جزو حزب برادران است. اما اسماعیل قرار نیست در گمراهی بماند. افرادی او را به سمت آگاه شدن سوق میدهند و او تمام شبهات خودش را با افراد مطلع درمیان میگذارد تا گره از گرههای ذهنیش یکی پس از دیگری گشوده شود. حال و روز اسماعیل برای جوان امروزی میتواند سرمشق باشد چرا که ممکن است در کشور ما جوانی پیدا شود که راه درست را گم کرده و اسیر موهومات شده و آن ها را سربسته و نسنجیده قبول کند و زمانی که میخواهی او را آگاه کنی در برابر سند و ادله مقاومت میکند. مثل بعضی از طرفداران ززا که گرفتار یسری شبهات فکری شدن و اگه مثل این کتاب چندین نفر با رویه خیلی خوب بشینن باهاشون حرف بزنن و البته گوش کنن که این فرد چی میخواد بگه شاید تونستیم حداقل یک نفر رو از این ابتلا به ززآ نجات بدیم. شخصیت سید نورالدین به تو این داده را میدهد که قبل از شخص مهم و گرانقدر امام خمینی چه شخصیت بزرگ دیگری بوده که ایران را از آماج بلاها حفظ کرده. دانستن این اطلاعات برای ما ایرانیها ضروری است. همینجوری که در مورد ایران میخونی میفهمی این کشور اگه حفظ شده از تهاجم غربیها و البته روسیه برای بدست آوردن بیشتر خاک مملکت یه بخشش به همین عالمان به دین مثل امام خمینی، سید نورالدین برمیگرده که سر بزنگاه وارد میدان میشوند و کاری میکنن هرچه دسیسه هست خنثی شود. #چالش_مرور_نویسی_فراکتاب این متن را برای چالش مرور نویسی فراکتاب نوشتهام.
کتاب واقعا زیبا بود من لذت بردم کسب فهم تاریخی در قالب رمان بسیار گیرا و جذاب بود