
سلام دوستان فاطمه رفیعی هستم از شهر باصفای وردنجان در استان چهارمحال و بختیاری داستان علاقه ی زیادم به این کتاب از سال 1398 که پیش دبستانی میرفتم شروع شد که توی یک مسابقه شرکت کردم و برنده شدم و جلد 2 این کتاب رو جایزه گرفتم اون موقع خیلی کوچیک بودم ولی بخاطر اینکه کلاس روخوانی قرآن رفته بودم خوندن نوشتن فارسی رو بلد بودم اون وقت فکر می کردم همه ی کتابا خسته کننده ان و خیلی کم کتاب می خوندم ولی کنجکاو شدم و این کتاب هیجان انگیز رو خوندم و ازش خوشم اومد و به هر دری شد زدم تا جلد های1و 3 و کتاب هایی که آخر کتاب پیشنهاد شده بود رو پیدا کردم و خریدم،خوندم و خوشم اومد و نظرم راجب کتاب ها به لطف این کتاب عوض شد و حالا مامانم به زور کتاب ها رو از دستم میگیره، حالا خودم هم شعر میگم و داستان مینویسم، معلمم میگه: تو خیلی باهوشی و هر شاگرد باهوشی داشتم، مثل تو شگفت انگیز نبوده و هوشت نسبت به سنت خیلی بیشتره و از اینا نتیجه میگیرم هوش فقط به خون AB و اینجور چیزا نیست! به تلاشه ولی در کل خواستم بگم این کتاب بهترینه و مسیر منو تغییر داده...