
بسم الله الرحمن الرحیم #چالش ـ مرورنویسی -فراکتاب کتاب سید بغداد رو به طور اتفاقی در کتابخانه ای دیدم و آن را امانت گرفتم.و از قبل با محتوای آن آشنایی نداشتم. این کتاب مرتبط به حوالی سال 2003میلادی است زمانی که صدام سقوط کرده و سربازان آمریکایی وارد عراق شده بودند. جیمی یک سرباز آمریکایی است که پدر و پدربزرگش هم در جنگ کشته شده اند .او وارد عراق میشود و پس از دیدن مسایلی دچار درگیری های روحی میشود و مسئولیت دیگری به او سپرده می شود. در خلال این کارها، با سیدی روحانی آشنا میشود و کم کم در پی رفت و آمد با او با اسلام آشنا میشود. سید فرزندی داشته که به راه و روش پدر علاقه نداشته و راه اشتباه را در پیش میگیرد و در آخر کشته می شود. و بعد از چندسال جنازه اش پیدا میشود. کتاب اطلاعات زیادی راجع به فرهنگ و آداب و رسوم مردم عراق در آن سال ها دارد. اما به نظرم در مجموع کتاب خوبی نبود. و خواندن آن را به کسی توصیه نمیکنم. از روی این کتاب نمیتوان به خوبی بافت و ساختار اجتماعی مردم عراق را شناخت. اصولا وقتی یک حقیقت در قالب رمان می رود، با توجه به زوائد و شاخ و برگ های داستان، منبع خوبی برای دریافت حقیقت به حساب نمی آید. این کتاب، سید را آدمی معرفی میکند که خرافات جامعه را باور دارد و آن ها را عملی میکند که چند مورد آن به چشم من آمد. به نظرم بعضی کتاب ها ماندگار نیستند و تاریخ انقضا دارند. سید بغداد از آن ها است. در جست و جوی نظرات دیدم خوانندگان زیادی نداشته و جزو کتاب های کم اقبال بوده است. #این یادداشت را برای شرکت در چالش مرور نویسی فراکتاب نوشته ام.