صفحات کتاب

کنگره

دیویی

کتابشناسی ملی

شابک

سال نشر

<p><strong>کتاب بی خیال </strong>در واقع روایتگر خاطرات و زندگی شهید علی حیدری از زبان خانواده و دوستان آشنایان می باشد که توسط گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی چاپ و منتشر شده است. این کتاب در چاپ&zwnj;های اول با عنوان <strong>کتاب علی بی خیال</strong> منتشر شده است.</p>

<ul>
	<li><a href="#h_67704193312991707121221067">معرفی کتاب بی خیال</a></li>
	<li><a href="#h_18338995614371707121227937">خلاصه کتاب بی خیال</a></li>
	<li><a href="#h_66994262615911707121236331">برشی از متن کتاب بی خیال</a></li>
	<li><a href="#h_4202502417001707121241715">خرید کتاب بی خیال</a></li>
	<li><a href="#h_25185696518071707121246468">دانلود کتاب بی خیال</a></li>
</ul>

<h2 id="h_67704193312991707121221067">معرفی کتاب بی خیال</h2>

<p>نویسنده در مورد چگونگی <strong>کتاب بی خیال</strong> می نویسد:<br />
&laquo;هر وقت به زیارت بهشت زهرا(س) می روم، سعی می&zwnj;کنم توی قطعه شهدا قدم بزنم. اعتقاد دارم که اینان اولیای الهی هستند، هرچند ما آن&zwnj;ها را نشناسیم و ارادت ظاهری نداشته باشیم.<br />
یقین دارم اینان در آسمان بیشتر از زمین شناخته شده اند. اصلا دیدن چهره&zwnj;ی خوبان عالم، در روح و روان انسان اثر می گذارد، چه رسد به این که این خوبان، از شهدا باشند.<br />
از زیارت قطعه شهدای گمنام به سمت قطعه 27 آمدم تا به سراغ مزار برخی دوستان بروم. از لا به لای قبور عبور می&zwnj;کردم که چشمم به تابلوی یک شهید خورد.<br />
کمی مکث کردم. شب جمعه بود و شب زیارتی ارباب بی&zwnj;کفن. درآن جا جمله&zwnj;ای از وصیت شهید نوشته شده بود: &laquo;من کمتر عطر خریده&zwnj;ام، هر بار می خواستم معطر شوم از ته دل می گفتم: &laquo;حسین جان&raquo; آن گاه فضا معطر می&zwnj;شد!!&raquo;<br />
همان جا نشستم. چهره&zwnj;اش به نوجوانی می خورد که هنوز محاسنش نروئیده.<br />
آن جا نوشته بود: هنرمند شهید علی حیدری.&raquo;</p>

<h2 id="h_18338995614371707121227937">خلاصه کتاب بی خیال</h2>

<p>در جایی دیگر نویسنده &nbsp;خلاصه زندگی شهید علی حیدری را این گونه بیان می کند:<br />
&laquo;زمانی که کتاب عارفانه جمع آوری می شد، شنیدم که یکی دیگر از شاگردان آیت الله حق شناس مانند شهید احمد نیری،حالت&nbsp;عرفانی عجیبی داشته و سال 1363 شهید شده. نام آن شهید والامقام، علی حیدری بود.<br />
بار دیگر در محضر یکی از خطبای گرامی بودم. حرف از یک شهید به میان آمد که چگونه خودسازی می کرده.<br />
این شهید دفترچه ای داشته به نام طریق پرواز که اعمالش را در آن ثبت می کرده. اومشغول مراقبه بوده و از خود، در قبال اعمالش حساب می کشید. این شهید چشم بازی داشته و آن چه دیگران از مشاهده اش عاجز بودند را به راحتی می دید! آن جا هم &nbsp;نام علی حیدری به میان آمد.<br />
یک باره هر جا می رفتم از او می گفتند. از شهیدی که در دنیا بندگی پروردگار را انجام داد و به آن چه شایسته مقربان درگاه الهی بود، رسید.<br />
حال حساب کنید چقدر شور و شوق ما برای شنیدن خاطرات و زندگی نامه او بیشتر شد. آخر او چه می کرد که این گونه شد! چطور می توانم من هم مانند او در مسیر خدا قدم بردارم. چطورباید او را الگوی خود قرار دهم.<br />
این ها سؤالاتی بود که ذهن مرا درگیر کرده بود.دوست داشتم خانواده یا دوستان شهید را ببینم و حداقل برای خودم، از آنان درمورد علی سؤال کنم.<br />
این اشتیاق روز به روز بیشتر می&zwnj;شد. تا این که شنیدم این شهید از بچه های محله خزانه بخارایی در حوالی ترمینال جنوب بوده.<br />
سراغش را از بچه های آن محل گرفتم. گفتند: در مسجد جامع خزانه فعالیت داشته.&raquo;<br />
<strong>کتاب بی خیال</strong> زندگی شهید علی حیدری را از کودکی تا نوجوانی و شهادت به تصویر کشیده و با استفاده از خاطرات آن را روایت کرده است.</p>

<h2 id="h_66994262615911707121236331">برشی از متن کتاب</h2>

<p>پدر علی از شلوغی و جمعیت و سر و صدا بی زار بود. به همین دلیل به مهمانی های شلوغ نمی&zwnj;رفت. فامیل آن&zwnj;ها هم می&zwnj;دانستند که نباید گروهی با هم به منزل ایشان بیایند. پدر علی دوست داشت در آرامش باشد.<br />
علی مهمانی های دوره ای با دوستان مسجدی و طلبه اش داشت. هر دفعه منزل یکی از دوستان برای ناهار یا شام دعوت بودند.<br />
نوبت علی شده بود. علی برای دعوت دوستان به منزلش مشکل داشت.<br />
آمد پیش من و گفت: آقای مجاوری چکار کنم؟ پدرم راضی به شلوغی نیست، از طرفی این دفعه نوبت من است که دوستانم را دعوت کنم.<br />
به او گفتم اشکال ندارد. دوستانت را منزل ما دعوت کن. به همین دلیل دوستانش درمنزل من مهمان شدند و علی شرمنده دوستانش نشد.<br />
من مستاجر منزل آقای حیدری بودم. بارها دیده بودم که علی عاشق اعزام به جبهه است، یکی دو بار هم قبلا رفته بود، اما آن زمان که سال 63 بود، پدرش اجازه رفتن نمی داد. علی از عنوان کردن این موضوع در نزد پدر ترس داشت.<br />
یک روز پیش من آمد. او که خود را در راضی کردن پدر مستاصل دیده بود گفت: آقای مجاوری خواهش می کنم شما بیا و با پدرم صحبت کن و او را راضی کن که من به جبهه بروم. من می توانم به جبهه بروم، ولی رضایت پدر و مادرم برایم مهم است.<br />
من آمدم نزد آقای حیدری و با او صحبت کردم. پدرشان به من گفت: من چگونه به او اجازه بدهم. این پسر هنوز بچه است. سن کمی دارد. آقای مجاوری، اگر شما به جای من بودید به پسرتان با این سن کم اجازه می دادید به جنگ برود؟<br />
من به ایشان گفتم: چاره&zwnj;ای نیست، پسر شما رفتنی است. یه جوری میل به جبهه دارد که کسی جلودارش نیست. از طرفی حرمت والدین برایش مهم است. اگرپسر من هم بود به او اجازه می دادم. آقای حیدری اجازه بده علی برود.<br />
بعد از آن صحبت دو نفره، علی با پدرش صحبت کرد و ایشان را برای رفتن به جبهه راضی کرد. حدود دو ماه پس از اعزام ایشان به جبهه در اسفند سال 63 به درجه رفیع شهادت رسید.<br />
اما بعد از آن، پدر علی همیشه از من شاکی بود و گله داشت. می&zwnj;گفت چرا تو واسطه نشدی که علی به جبهه نرود. دیدی علی شهید شد. اگر نمی&zwnj;رفت الان این اتفاق نمی افتاد.<br />
من به او دلداری می دادم و می گفتم: آقای حیدری این اتفاق باید می افتاد. علی رفتنی بود. فقط اجازه می خواست.</p>

<h2>کرامات شهید علی حیدری</h2>

<p>علی به سه امام معصوم علاقه خاص داشت،امام حسین(ع)، امام رضا(ع) و حضرت حجت(عج). ائمه(ع) هم از همان اول که بچه چهار ساله بود عنایت خاصی به این بچه داشتند.<br />
ما در کرمانشاه بودیم که علی چهار سال داشت. این قضیه فکر می کنم به سال 1348برمی گردد. یک شب سراسیمه، علی از خواب بلند شد. (اون موقع خانه ها کوچک و بچه ها نزدیک به هم می خوابیدند.) با سروصدای علی، من و پدرم هم یکدفعه سراسیمه از خواب بلند شدیم و پدرم با نگرانی گفت: علی علی چه شده؟!<br />
دیدیم علی با چهره برافروخته و هیجان زده می گوید: آقا نگاه کن همه معصومین و دوازده امام اینجا نشسته اند، حضرت محمد(ص) هم آنجا است و قرآن می خوانند. درحالیکه علی همینطور گریه می کرد، او را در آغوش گرفتیم و سعی می کردیم آرامش کنیم.</p>

<h2 id="h_4202502417001707121241715">خرید کتاب بی خیال</h2>

<p>نسخه چاپی <strong>کتاب بی خیال</strong> را می توانید از طریق سایت و یا نرم افزار فراکتاب با تخفیف خریداری کنید و از خواندن آن لذت ببرید.</p>

<h2 id="h_25185696518071707121246468">دانلود کتاب بی خیال</h2>

<p><strong>کتاب علی بی خیال pdf</strong> را می توانید از طریق نرم افزار فراکتاب دانلود کنید و سپس آن را در کتابخوان فراکتاب مطالعه کنید.</p>

<p><img alt="دانلود کتاب بی خیال" src="https://file1.cdn.faraketab.ir/content_file/img2024/1/دانلود کتاب بی خیال.jpg" style="display: block; margin-left: auto; margin-right: auto;" width="70%" /></p>

<p>مشخصات <strong>کتاب بی خیال</strong>&nbsp;در جدول زیر آورده شده است:</p>

<table class="table table-striped">
	<tbody>
		<tr>
			<td colspan="2"><strong>مشخصات</strong></td>
		</tr>
		<tr>
			<td><strong>ناشر:</strong></td>
			<td>انتشارات ابراهیم هادی</td>
		</tr>
		<tr>
			<td><strong>نویسنده:</strong></td>
			<td>گروهی از نویسندگان ابراهیم هادی</td>
		</tr>
		<tr>
			<td><strong>تعداد صفحه:</strong></td>
			<td>168</td>
		</tr>
		<tr>
			<td><strong>موضوع:</strong></td>
			<td>خاطرات و زندگی نامه، شهدا، دفاع مقدس</td>
		</tr>
		<tr>
			<td><strong>قالب:</strong></td>
			<td>pdf و چاپی با تخفیف&nbsp;</td>
		</tr>
	</tbody>
</table>


بی خیال

<h2>معرفی و تاریخچه انتشارات شهید ابراهیم هادی</h2>

<p><strong>انتشارات هادی</strong> (<strong>انتشارات گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی</strong>) در سال 86 شمسی با تالیف و انتشار کتاب پرفروش و محبوب &quot;سلام بر ابراهیم&quot; کار خود را آغاز کرد.<br />
این انتشارات پس از دریافت بازخورد مثبتی که از این کتاب گرفت، اقدام به انتشار کتاب های بعدی خود مثل: سلام بر ابراهیم 2، راز کانال کمیل، پسرک فلافل فروش، علمدار و... نمود.<br />
انتشارات شهید ابراهیم هادی تا به امروز موفق شده تا بیشتر از 85 عنوان کتاب را در طول مدت 10 سال فعالیت خود به فروش برساند.<br />
از افتخارات این ناشر می توان به ترجمه کتاب سلام بر ابراهیم به چندین زبان دیگر و همچنین فروش بیشتر از 1 میلیون نسخه از برخی کتب اشاره کرد.</p>

<h2>موضوعات و حوزه فعالیت نشر هادی</h2>

<p>انتشارات شهید هادی که یک سازمان غیرددولتی و خصوصی به شما می رود، بنای کار و حوزه فعالیت خود را پیرامون زندگینامه و سبک زندگی شهدا قرار داده است.</p>

<h2>کتاب های شهید ابراهیم هادی</h2>

<p>از مهمترین و معروف ترین <strong>کتاب های انتشارات شهید ابراهیم هادی</strong> می توان به: &laquo;سلام بر ابراهیم&raquo;، &laquo;سه دقیقه در قیامت&raquo;، &laquo;شنود&raquo;، &laquo;تقاص&raquo;، &laquo;با بابا&raquo; و... اشاره کرد. این ناشر جزو اولین ناشرانی بود که مجموعه فراکتاب اعتماد کرد و اکثر آثارش را برای نشر الکترونیک در فراکتاب در اختیارمان قرار داد. دانلود کتاب های انتشارات شهید ابراهیم هادی در نرم افزار فراکتاب با قیمتی استثنایی در دسترس شماست.</p>

<h2>اطلاعات تماس انتشارات شهید ابراهیم هادی</h2>

<p>برای برقراری ارتباط با نشر هادی می توانید از طریق درگاه های زیر اقدام کنید:<br />
آدرس: ایران تهران - اتوبان شهید محلاتی - خیابان شهید مخبر جنوبی - نبش کوچه فروردین - پلاک 290 - واحد 3<br />
تلفن تماس: 09225750576<br />
ایمیل: info@nashrhadi.com</p>


کتابخوان و فروشگاه کتاب

نظرات کاربران و نقد و بررسی کتاب بی خیال