
هر چه بیشتر گفتههای این مرد حکیم را دربارهی موضوعات مختلف میخوانم، بیشتر عاشقش میشوم. این کتاب انسان را زیر و میکند. آن قدر مطالب قشنگ دربارهی جوان و علم و تولید علم دارد که هوش را از سر آدم میپراند! بیانات رهبر دربارهی جوان و علم را از سال 1368 تا 1389 خواهید خواند. در بعضی قسمتها عین بیانات نیامده، بلکه کمی واژهها پس و پیش شدند که به روانی متن کمک کند، اما طبق گفته خود کتاب سعی شده بدون کمترین دخل و تصرف آنچه بیان شده آورده شود. توضیح خود کتاب:《آنچه در پیش رو دارید مجموعه بیانات مقام معظم رهبری در قالب یک مدل مفهومی برای رسیدن به تولید علم است، یک فرآیند جهتدار از حرکت دانش آموزی تا جنبش نرم افزاری که ماحصل دانشگاه و تحصیلات تکمیلی خواهد بود.》 این کتاب را باید دانشآموزان و دانشجویان و کسانی که ذرهای به علم و دانش علاقه دارند بخوانند. نیازی به کتابهای زرد انگیزشی نیست، وقتی چنین کتابی شما را هدایت میکند و باعث حرکت و رشدتان میشود. 📖فهرست فصلهای کتاب: فصل اول: ویژگیهای نوجوان و جوان ایرانی فصل دوم: انتظارات رهبری از نوجوان و جوان ایرانی، در راستای حرکت علمی فصل سوم: باورها و وظایف اجتماع، مدرسه، دانشگاه 📘قسمتهایی از بیانات که آنها را یادداشت کردم: جوان، یک نهال بالنده و مرکز اغلب نیکی ها و درخشندگیها و نورانیتهاست. جوان و جوانی، یکی از درخشندگی های آفرینش الهی است. جوان در هر جامعه و کشوری، محور حرکت است. آلودگیهایی که در طول زندگی به سراغ انسانها میآید و زنجیرهایی بر دست و پای روح آنان میبندد و آنان را از حرکت و عروج و تکامل باز میدارد، در مورد جوانان یا وجود ندارد و یا بسیار کم است. جوانی که از گناه پرهیز داشته باشد و در رفتار معمولی خود، خدا را فراموش نکند و جهت خدایی را تا آن جایی که ممکن است، لحاظ کند، نورانیت آن را خواهد دید. عزیزان من! کمبود علم و عقب افتادگی علمی ما را جبران کنید؛ و این با درس خواندن، فکر کردن، کار کردن و شجاعت علمی داشتن حاصل میشود. جوان حق را آسان می پذیرد. این بسیار مهم است. بخشی از تکالیفی که ما متوجه جوانان میدانیم، تکالیف شخصی آنهاست. خودسازی علمی، خودسازی اخلاقی، خودسازی جسمی. مهمترین نکتهی جوانی، حوصله است. اعتراض داشتن ایرادی نـدارد، اما مبنا و پایهی کارش باید درست باشد. خوف از دشمن در دل جوانان ایرانی نیست. هوشی که ملت ایران دارد از متوسط هوش مردم دنیا بالاتر است. همه مشکلات این کشور در سایه اسلام و عمل به قوانین اسلام حل خواهد شد. برای زندگیتان برنامه ریزی صحیح کنید. چیزهایی هست که تا آخر عمر برای انسان مفید است؛ چیزهایی هست که برای انسانی تا بعد از آخر عمـر ـ یعنی در دوران زندگی بعـد ـ هم مفید است؛ چیزهایی هست که برای انسان در دوران های حوادث مهم، مفید واقع می شود. شما ده ها سال در این دنیا زندگی خواهید کرد؛ بنابراین خودتان را از لحاظ علم مجهز کنید. علم از جمله ی چیزهایی است که تا آخر عمر برای انسان مفید است. بنده لازم می دانم به شما جمع عزیز و گرامی که در واقع امثال شما، عزیزترین عناصر جامعه ما را تشکیل میدهند، عرض کنم که قدر خود را بدانید. دنیا برای فعالیت، کار، سازندگی، مبارزه و ساخته شدن به دست انسانهاست. پیغمبر می فرماید: «اطلبوا العلم و لو بالصین»، نمیخواهد بگوید بروید فلسفه یا فقه را از چین یاد بگیرید؛ بروید دانش را ـ هر دانشی،علم و آن چه که بر علم مترتب می شود یعنی فناوری و تواناییهای فراوان سرپنجه ی بشری ـ یاد بگیرید؛ این ها چیزهای لازمی است. علم با خودش رفاه و سیادت سیاسی و برتری نظامی میآورد؛ در همـه بخشهای اقتصادی و سیاسی نفوذ کلمه ایجاد می کند؛ پول یک کشور را تقویت می کند و اقتصاد یک کشور را رونق می دهد. اینها همه هنرهای علم است؛ اما وقتی خود علم میخواهد به وجود آید، لزوماً در بستری از رفاه و راحتی و لذت و چرب و شیرین های دنیا به وجود نمی آید. قبل از ماجرای جنگ تحمیلی هم، در خود ماجرای انقلاب ارادهی جوان ها، احساس مسئولیت جوان ها، این معجزهی بزرگ تاریخی را آفرید که سنگر و قلعـهی مستحکـم استکبار در این منطقه ـ یعنی رژیم پادشاهی ایران ـ را همین دستهای استوار و مؤمن فرو ریختند و یک نظام مردمی و اسلامی بر پا کردند. احساس مسئولیت این است. فردای این کشور، فردای این ملت، به احساس مسئولیت امروز شما نیازمند است. شرط اصلی پیروزی در جنگ نرم امید است. یأس، بزرگ ترین آفت جوان است. عزیزان من! شرط اصلی فعالیت درست شما در این جبهه ی جنگ نرم، یکیاش نگاه خوشبینانه است؛ نه از روی توهم، بلکه از روی بصیرت. شما جوانید ـ مرکز خوشبینی ـ مواظب باشید نگاهتان به آینده، نگاه بدبینانه نباشد؛ نگاه امیدوارانه باشد؛ نه نگاه نومیدانه. اگر نگاه نومیدانه شد، نگاه بدبینانه شد، نگاه «چه فایده ای دارد» شد، به دنبالش بیعملی، به دنبالش بیتحرکی، به دنبالش انزوا است؛ مطلقاً دیگر حرکتی وجود نخواهد داشت؛ همانی است که دشمن میخواهد. دشمن طراحی میکند. تو میدانی که او درست کرده، بازی نکنید؛ چون چه ببرید، چه ببازید، به نفع اوست. طراحی دشمن ایجاد اختلاف است. ایجاد ناامیدی است. به جان هم انداختن فعالان سیاسی است. منزوی کردن خط اصیل و ارزشهای اسلامی است. این کارها، نقشههای دشمن است؛ سرگرم کردن جوانها به هوی و هوس و لغویات و غافل کردن آنها از حرکت عمومی ملت ایران، به تعطیلی کشاندن مدارس، به تعطیلی کشاندن کلاسهای دانشجویی. اینها نقشه های دشمن است. باید مراقب بود. باید در مقابل هر کاری که به این نقشه ها منتهی میشود، ایستاد. خدمت به کشور از راههای مختلفی ممکن است؛ یکی از بهترین راههایش خدمت به کشور از راه علم است. خودتان را با تربیت دینی بسازید. امور تربیتی خوب است. معلم تربیتی خوب است، گویندهی تربیتی خوب است؛ اما آن کسی که از درون خود، موعظه کننده و تربیت کنندهیی نداشته باشد ـ واعظ من نفسه ـ این تربیتها به کارش نمیآید. خودتان را بسازید، با نفس مبارزه کنید، اجرای حکم الهی را در محدودهی شخص خودتان بزرگ بشمارید و به نماز، به توجه به خدا، به دعا و توکل اهمیت بدهید؛ این شما را پولادین خواهد کرد. گناه در اصطلاح دینی و در سخن انبیاء یعنی عواقب و موانع راه کمال انسان. معنای گناه آن نیست که خدای متعال ـ العیـاذبالله ـ نمیخواسته بندگانش خوشی و لذت داشته باشند. لذتی که انسان را از راه خدا باز دارد، مثل غذای مضری است که کسی میخورد و او را به مرگ نزدیک میکند. پروردگار عالم به ما فرموده است از من بخواهید، هدایت بخواهید، کمک بخواهید، توفیق بخواهید. از خدا بخواهید، تا وقتی حرکت میکنید، در حرکت شما را کمک کند. از خدا بخواهید تا وقتی انتخاب میکنید، در انتخاب درست شما را کمک کند. از خدا بخواهید تا اگر صحنه، صحنهی دشواری است و قابل تشخیص نیست، در تشخیص به شما کمک کند. جوان باید مظهر پرهیز و استغفار باشد. یکی از انواع جهاد با نفس هم این است که شما شب تا صبح را روی یک پروژهی تحقیقاتی صرف کنید و گذر ساعات را نفهمید. جهاد با نفس این است که از تفریحتان بزنید، از آسایش جسمانیتان بزنید، از فلان کار پُر پول و پُردرآمد ـ به قول فرنگیها پولساز ـ بزنید و تو این محیط علمی و تحقیقی و پژوهشی صرف وقت کنید تا یک حقیقت زندهی علمی را به دست بیاورید و مثل دستهی گل به جامعهتان تقدیم کنید. خدای متعال از زبان مؤمنین میفرماید: «واجلعنا للمتقین اماما». هر انسانی باید این صلاحیت را در خودش به وجود آورد که در هر نقطهای که هست، دیگران بتوانند به او اقتدا کنند؛ نه فقط اقتدای در نماز جماعت، بلکه اقتدای در عمل، اقتدای در فکر، اقتدای در رفتار. الحمدالله فضا برای این کار آماده است. ورزش برای سلامت و حفظ نشاط است. نیروی اراده خود را تقویت کنید. به ورزش اهمیت بدهید. من به خصوص روی ورزش تأکید میکنم. من ورزش را به عنوان یک کار بین المللی، نمایشی و هیجانی، در درجه دوم میدانم؛ در درجه اول، ورزش برای تقویت و سلامت جسم است، که این را برای همه جوانان کشورمان ـ از زن و مرد ـ لازم میدانم. جوان ایرانی، هوشیار، حساس، آگاه و حاضر در صحنه است و بیش از جوانان سایر مناطق دنیا احساس تعهد و مسئولیت آگاهانه میکند. امر به معروف و نهی از منکر هم جزو مهمترین مسائلی است که جوانان باید به آن اهتمام کنند. جوانان در محیط خودشان، امر به معروف و نهی از منکر کنند. چرا این واجب ـ امر به معروف، امر به کارهای خوب ـ در جامعهی اسلامی هنوز اقامه نشده است؟ نگویید به من چه؛ او هم نمیتواند بگوید به تو چه؛ اگر هم گفت، شما اعتنا نکنید. بعضی خیال میکنند تا منکری دیده شود، باید با مشت به سراغش بروند ! نه، ما سلاحی داریم که از مشت کارگرتر است. آن چیست؟ سلاح زبان، زبان از مشت خیلی کارگرتر و نافذتر و مؤثرتر است؛ مشت کاری نمیکند. اینها در نهایت شکست میخورند؛ اما درجهی بیداری و هوشیاری من و شما میتواند در میزان خسارت و ضرری که وارد میکنند، تأثیر میگذارد. اگر هوشیار باشیم، نمیتوانند صدمه و ضرری بزنند. اگر غفلت کنیم، احساساتی بشویم، بیتدبیر عمل کنیم، یا خواب بمانیم و این جور عوارض به سراغمان بیاید، ضرر و زیان و هزینه بالا خواهد بود؛ ولو در نهایت موفق نخواهند شد. کلید حل مشکلات کشور به دست جوانان است. در جهانبینی ما، علم از دل دین میجوشد و بهترین مشوق علم، دین است. کشور، هم به علم و هم به کار احتیاج دارد. خدای متعال هم، هر دوی اینها را حسنه قرار داده و برای آن ها اجر و ثواب معین کرده است. ملت ایران باید از اعماق دل به دو سلسله پادشاهی پهلوی و قاجار، لعنت بفرستد که این دو سلسله خبیث، دو بال مملکت و پیکره عظیم این ملت کهن، باهوش و با استعداد را بُریدند. نه علم و نه کار. هیچ کدام را برای این ملت فراهم نکردند. کاری که بود، کارهای بیارزش و یا کمارزش بود. علمی که بود، علم تقلیدی و دستِ دوم بود. علم ابزار قدرت است. علم مایهی قدرت و ثروت است. این آمریکا که می بینید این قدر امروزه در دنیا جنجال و هیاهو و غوغا برپا میکند- که غالباً هم بیفایده و بیثمر و پوچ است، برای این است که برای خودش حق ابرقدرتی قایل است و میخواهد اختیار و سرنوشت دنیا در دست او باشد. تولید علم ـ یعنی شکستن مرزهای علم و پیشرفت کردن ـ با تحصیل علم و تبحر در علم تفاوت دارد؛ ما اولی را نیاز داریم. نه این که به دومی نیاز نیست، اما دومی کافی نیست. علم را باید با دین همراه دانست. علم را برای خدا و در راه خدا باید تحصیل کرد و به کار گرفت. این جزو تعالیم اولیهی ما باید باشد؛ در همه جا. و توفیقات این علم هم بیشتر است. اگر همه کار خود را درست، متقن، کامل و از روی علم و دانایی انجام دهند، بدانید که این کشور و نظام، متقنترین و مستحکمترین نظامی خواهد بود که در این قرنهایی که ما میشناسیم، در این کشور بر سر کار آمده است و خواهد توانست در مقابل بزرگ ترین توطئهها مقابله کند. خواستن وقتی توانستن است که با همت، عمل، توکل، راه بلدی و احساس مسئولیت همراه باشد. راه ما راهی طولانی است؛ اما آینده ما هم بسیار روشن و جذاب خواهد بود. نگاه به آن آینده، خستگی راه را میزداید و ایمان به آن، تردیدها و تزلزلها را از بین میبـرد. انسان گاهی به یک هدفی میخواهد دست پیدا کند، راه را بلد نیست. سنگ و خاک و خاشاک و بلندیهای نفس گیر، دائم برو بالا، دائم بیا پایین. آخرش هم یا میرسد یا نمیرسد؛ این تعنت است. یک وقت نه، یک آدم آشنا و واردی همراهش میرود و آن انسـان وارد میگوید آقا! از این جا برو، هم راه هموار است، هم نزدیک است، هم حتماً شما را به هدفت میرساند. «معلماً میسراً» یعنی این. شأن معلم این است. یک قفل بستهای است، یک کلیدی دارد. معلم این کلید را به متعلم میدهد و میگوید آقاجان! این کلید را این جوری در این قفل میاندازی. این کار تعلیم است. این یک معادله است که به هیـچ قیمتـی قابـل حل نیست و راه حلش همین است. محیط جامعه، باید محیط آموزش، یاد گرفتن و یاد دادن باشد. البته در کنار آموزش، پرورش و تربیت و تهذیب اخلاقی و تزکیه است. نبی مکرم (صلوات الله و سلامه علیه) به امیرالمومنین (علیه الصلاۀ و السلام) فرمودند: «ایاک و الکسیل و الضجر»؛ از دو چیز پرهیز کن: یکی از ملالت و یکی از کسالت. ملالت، یعنی این که انسان حوصله کار نداشته باشد؛ کسالت هم یعنی تنبلی. هم چنین از پیامبر اکرم (ص) نقل شده است: «رحم الله امرء عمل عملاً فاتقنه»؛ رحمت خدا بر آن انسانی که کار خود را ـ هر کاری ـ محکم و متقن انجام دهد. اولین احساسی که یک ملت در مقابله با روح و خوی استکباری دارد، احساس دینی نیست؛ احساس غیرت ملی است. این که شما میبینید هویت بعضی از اشخاص ـ فکرهایشان، ترکیب های ذهنیشان ـ از اول انقلاب تا حالا صد و هشتاد درجه عوض شده، این یک روال طبیعی نیست که بگویید طبیعتش همین است دیگر؛ نخیر، هرگز این جوری نیست. طبیعی این است که اگر انسان یک فکر و یک راهی را به منطق و استدلال پذیرفت، این را تا آن نقطهی آخر راه برود و اگر عمرش کفاف نداد، در این راه بمیرد. حداقل نیمی از کار آموزش و پرورش، پرورش و تربیت است. اشتباه است اگر خیال کنیم آموزش و پرورش لزوماً مقدمهی دانشگاه است؛ نه. بعضی دنیا و آخرت خودشان را به راه یافتن به دانشگاه وصل کردهاند. شنیدهاید، جوانی که در کنکور رد شد، فرض کنید بلایی سر خودش آورده، یا افسردگی پیدا کرده، یا پدر و مادرش توسری بهش زدهاند! نه آقا! دانشگاه راه رشد علمی و راه رشد تحقیق است. بسیار خوب؛ این برای کشور لازم است. شما میدانید من مروِّجِ گسترش و عمق دانش هستم و بر این معنا اصرار دارم؛ اما این معنایش این نیست که ما فروشنـدهی خـوب نمیخـواهیم، رانندهی خوب نمیخواهیم، کاسب خوب نمیخواهیم، تکنسین خوب نمیخواهیم، در همهی سطوح کشور از زن و مرد که لزوماً لازم نیست دانشگاه بروند؛ اما به تعلیمات آموزش و پرورش نیازمندند. علمی که یاد میدهید، هر چه مفیدتر باشد، ثواب آن بیشتر است. این طور نیست که اگر قرآن و علوم دینی را یاد دادید، ثواب داشته باشد، اما یاد دادن جبر، مثلثات، فیزیک و هندسه، ثـواب نداشتـه باشد. شما سرکلاس، درس می دهید و بچه های مردم را عالم میکنید. هر درسی که میتواند یک انسان را عالم، دانشمند و مفید برای جامعه کند، یاد دادن آن ثواب دارد. این منطق اسلام است. مسئلهی تعلیم و تربیت، مسئلهی زندگی بخشیدن و ولادت بخشیدن به یک مخاطب و یک انسان است. اسلام با این چشم نگاه میکند. معلمین عزیز! باید جوانان را بسازید. باید نوجوانان را با روحیه کار، استقلال و علم طلبی، پرورش دهید، نه با روحیه مدرک طلبی. مدرک چیست؟ مدرک به این عنوان که نشان دهد فردی دارای معلومات است، خوب است! اما نمیتواند منشأ اثری شود. آن چه مهم است، علم است. علم و کار برای جامعه لازم است. باید تولید «نظریه و فکر»، تبدیل به یک ارزش عمومی در حوزه و دانشگاه شود. آن چه که برای یک محیط علمی و دانشگاهی وظیفه آرمانی محسوب میشود، این است که در زمینه مسائل علمی، نواندیش باشد. معنای واقعی تولید علم این است. برای نوآوری علمی ـ که در فرهنگ معارف اسلامی از آن به اجتهاد تعبیر میشود ـ دو چیز لازم است: یکی قدرت علمی و دیگری جرأت علمی. همت جامعه علمی ما باید به تولید علم گماشته شود. ما نباید به ترجمه و فراگیری اندوختههای دیگران اکتفا کنیم. نه این که فرا نگیریم؛ هیچ کس نمیگوید از دیگران فرا نگیریم؛ چرا، باید فرا گرفت؛ لیکن علم را باید تولید کرد. این که ما بیایم علم را سکولاریزه کنیم؛ ثابت کنیم که علم نمیتواند با ارزش همراه باشد، یک مغالطهی بسیار بزرگ و فریب بزرگ برای ذهن انسانهاست؛ نخیر، علم میتواند با ارزش همراه باشد. یقیناً روزی خواهد رسید که شما ببینید مرجعیت علمی یافتن دانشگاههای ایران و دانشمندان ایران چیز دور از دسترسی نیست؛ خیلی نزدیک به شماست. شما جوانها یقیناً این را خواهید دید؛ من تردیدی ندارم. همین طور که شما امروز ناچارید برای علم و دست یابی به محصولات علمی به دانشمندانی، به کتابهایی مراجعه کنید که مربوط به کشورهای دیگرند، باید به آن جا برسیم که جویندهی دانش، طالب علم، مجبور باشد بیاید سراغ شما، سراغ کتاب شما؛ مجبور باشد زبان شما را یاد بگیرد تا بتواند از دانش شما استفاده کند. هدف باید این باشد. این یک آرزوی خام هم نیست. این چیزی است که عملی است. میدانید وقتی نظامی با این آرمانها و ملتی با این خصوصیات ـ با به کارگیری همت ایمانی برای پیشـرفت در این عرصهها، با استفادهی از وعدههای قرآنی در زمینهی نصرت مؤمنین، با نترسیدن از مرگ و مرگ را وصول به خدا و شهادت لله دانستن ـ به شخصیتهایی دانشمند و فرزانه از قبیل چمران مزین و مفتخر بشود، به کجا خواهد رسید؟! این آن توقعی است که ما داریم. گاهی استاد میتواند یک کلاس را، یک مجموعهی دانشجو یا دانش آموز را با یک جملهی به جا تبدیل کند به انسانهای متدین. لازم هم نیست حتماً رشته ی علوم دینی یا معارف را تدریس کند؛ نه، شما گاهی یک جا در درس فیزیک، یا در درس ریاضی، یا در هر درس دیگری ـ علوم انسانی و غیرانسانی ـ میتوانید یک کلمه بر زبانتان جاری کنید، یا یک استفادهی خوب از یک آیهی قرآن بکنید، با یک انگشت اشاره به قدرت پروردگار و صنع الهی بکنید که در دل این جوان میماند و او را تبدیل میکند به یک انسان مؤمن، استاد این جوری است. از دانشگاه همیشه و در همه جا این انتظار هست که محل جوشش و اوج دو جریان حیاتی در کشور باشد: اول، جریان علم و تحقیق؛ دوم، جریان آرمان گراییها و آرمان خواهیها و هدف گذاریهای سیاسی و اجتماعی. بنده یک وقت عرض کردم دانشگاهها باید سیاسی باشند و دانشجو باید سیاسی باشد. معنای این حرف آن است که دانشجو باید قدرت تحلیل سیاسی داشته باشد تا جبهه بندیهای دنیا را بشناسد؛ تا بفهمد امروز دشمن کجاست و از کجا و با چه ابزاری حمله میکند.