شابک

سال نشر

صفحات کتاب

کنگره

دیویی

کتابشناسی ملی

<p><strong>کتاب ژنرال شامل خاطرات شهید حاج قاسم سلیمانی </strong>می باشد که نوشته محمد مردانیان است و توسط انتشارات مانیان منتشر شده است.</p>
<h2 id="h_942059446181706697628352">معرفی کتاب خاطرات حاج قاسم سلیمانی&nbsp;</h2>
<p>اگرچه در زمان حیات حاج قاسم سلیمانی نویسندگان بسیاری سعی داشتند تا مطالبی درباره ی ایشان بنویسند، اما سردار گریزان از شهرت، هرگز اجازه ی چاپ کتاب یا ساخت مستند در مورد خود را نمی داد. پس از شهادت غم بار سردار دل ها در فرودگاه بغداد، دوستداران اهل قلم بیش از 40 کتاب با محتوای خاطرات، گلچین برخی از سخنرانی ها، زندگی نامه و مصاحبه از ایشان منتشر کردند.<br>کتاب حاضر که &laquo;ژنرال&raquo; نام گرفته،جمع آوری مطالب شاخص چاپ شده در مورد شهید سلیمانی است. درحقیقت، برای نگارش این اثر بیش از 2000 صفحه کتاب مطالعه و سخنرانی ها و بیانات سردار و خاطرات نزدیکان و همکارانشان گزینش شده است.<br>در گزینش مطالب نه تنها نوشتار موردپسند مؤلف آمده است، بلکه در چینش مطالب، عقیده و نظر برخی از اهل مطالعه و اهل فن نیز لحاظ شده است. بنابراین، کتاب &laquo;ژنرال&raquo; گلچین کتاب&zwnj;های موجود در بازار از سردار سلیمانی است و نه همه&zwnj;ی آن&zwnj;ها.<br>باید اشاره کرد که کتاب های یک و بیست دقیقه بامداد و مرد میدان به عنوان مجلد دوم و سوم این کتاب نیز منتشر و روانه&zwnj;ی بازار کتاب شده&zwnj;اند.</p>
<h2 id="h_2755878737881706697639199">خلاصه کتاب ژنرال: خاطرات شهید سلیمانی</h2>
<p>مقام معظم رهبری فرمودند: &laquo;سال ها مجاهدت مخلصانه و شجاعانه در میدان های مبارزه با شیاطین و اشرار عالم و سال ها آرزوی شهادت در راه خدا، سرانجام سلیمانی عزیز را به این مقام والا رسانید و خون پاک او به دست شقی ترین آحاد بشر بر روی زمین<br>ریخت.&raquo;<br><strong>کتاب ژنرال</strong> برگرفته از کتاب های دیگری است که درباره سردار نوشته شده، و همه ی این کتاب ها بعد شهادت ایشان نوشته شده اند. نامه ای از ایشان را در این باره می خوانیم:<br>&laquo;برادرعزیزم، جناب آقای آسودی انشاء الله خدا همه ما را عاقبت به خیر کند. از عنایات جناب عالی تشکر می کنم. تا زنده ام نمی خواهم چیزی در مورد خودم نوشته یا به تصویر کشیده شود. ما انسانیم و همه در معرض نفسانیت های گوناگون و خطرناک.<br>دعا کنید شهید شوم. آن وقت هر چه دوست داشتید، بنویسید. انسان ا گر متکی به خداوند باشد و به او و نصرتش مطمئن گردد، در چشم دشمن بزرگ جلوه می کند. همین که لیاقت سربازی ولایت را دارم از خدا سپاسگزارم. امضا قاسم سلیمانی&raquo;</p>
<h2 id="h_5962276039461706697645823">برشی از متن کتاب ژنرال</h2>
<p>سامرا در حال سقوط<br>داعش لحظه به لحظه در حال پیشروی بود و هر روز مناطق بیشتری را تحت سیطره خود قرار می داد. چیزی نمانده بود که به حرمین عسگریین در شهر سامرا برسند.<br>با سرعتی که آن ها داشتند، مردم از مقاومت ناامید بودند و خود را در چنگال داعش می دیدند. تیرها و خمپاره ها بود که اطراف حرم پایین می آمد. تنها کاری که از دستم برمی آمد، این بود که با سفارت کشورها تماس بگیرم و از آنها کمک بخواهم.<br>از خط مقدم به دفتر کارم رفتم. تا به حال شهری به این ساکتی و مردگی ندیده بودم. تمام مردم در خانه هایشان پنهان شده بودند و از ترس می لرزیدند. مقابل دفتر کارم رسیدم و از پله های ساختمان بالا رفتم. با عجله به همکارم گفتم سریع شماره سفارت آمریکا را برای من بگیر . شماره را گرفت و تلفن را به دستم داد. بدون سلام و علیک سر اصل مطلب رفتم و از آن ها تقاضای کمک کردم. آن ها به من گفتند ا گر بخواهیم کمکتان کنیم، شش ماه طول می کشد.<br>عصبانی شدم و گوشی را قطع کردم. دستانم را به روی میز گذاشتم و به کودکان مظلومی که در شهر وجود داشتند، فکر کردم. ناگهان با خودم گفتم با ایران تماس بگیرم.<br>به همکارم گفتم شماره بیت رهبری ایران را برای من بگیر. شماره را گرفت و گوشی را دستم داد. بعد از سلام و علیک شرایط پیچیده مان را برایشان شرح دادم.<br>آن ها در جواب گفتند: نیروی قدس را به کمک شما می فرستیم و برای از بین بردن محاصره تا ساعات آینده چند جنگنده به منطقه اعزام می کنیم. با خوشحالی گوشی راقطع کردم و از پله های دفتر پایین آمدم. تسبیح را دستم گرفتم و یک دور الحمدلله ختم کردم.<br>در این حال و هوا به بچه&zwnj;های خط سری زدم و با آن&zwnj;ها خوش و بش کردم. ناگهان یکی فریاد زد: جنگنده ها آمدند، جنگنده&zwnj;ها آمدند!<br>چند جنگنده ایرانی تمام مواضع داعش را بمباران کردند و به ایران بازگشتند. صدای الله اکبر در بیابان طنین انداز شد. رزمنده&zwnj;ها از خوشحالی همدیگر را در آغوش می&zwnj;گرفتند وبه هم تبریک می&zwnj;گفتند. نگاهم را سمت حرم بردم واز ته دل خدا را شکر کردم. فقط خدا بود که ما را از محاصره حتمی نگاه داشت.<br>به یکی از فرمانده های بسیج عراق گفتم: فرمانده سپاه قدس ایران را می شناسی؟<br>گفت: بله، شخصی به نام قاسم سلیمانی است.</p>
<h2>وصیت نامه حاج قاسم سلیمانی</h2>
<p>در قسمتی از وصیت نامه ایشان می خوانیم:<br>&laquo; خطاب به برادران و خواهران مجاهدم...<br>خواهران و برادران مجاهدم در این عالم، ای کسانی که سرهای خود را برای خداوند عاریه داده&zwnj;اید و جان&zwnj;ها را بر کف دست گرفته و در بازار عشق&zwnj;بازی به سوق فروش آمده&zwnj;اید، عنایت کنید: جمهوری اسلامی، مرکز اسلام و تشیّع است.<br>امروز قرارگاه حسین&zwnj;بن علی، ایران است. بدانید جمهوری اسلامی حرم است و این حرم اگر ماند، دیگر حرم&zwnj;ها می&zwnj;مانند. ا گر دشمن، این حرم را از بین برد، حرمی باقی نمی&zwnj;ماند، نه حرم ابراهیمی و نه حرم محمّدی(ص)...&raquo;</p>
<h2 id="h_24163715210561706697651399">دانلود کتاب خاطرات حاج قاسم سلیمانی</h2>
<p>کتاب خاطرات سردار سلیمانی pdf با عنوان<strong> ژنرال</strong> را می توانید از طریق نرم افزار فراکتاب دانلود کرده و سپس آن را در کتابخوان فراکتاب مورد مطالعه قرار دهید.</p>
<p><br><img src="https://file1.cdn.faraketab.ir/content_file/img2024/0/دانلود کتاب ژنرال.jpg" width="70%" alt="دانلود کتاب ژنرال" style="display: block; margin-left: auto; margin-right: auto;"></p>
<p>مشخصات <strong>کتاب ژنرال</strong>&nbsp;را در جدول ذیل ملاحظه بفرمایید.</p>
<table class="table table-striped">
<tbody>
<tr>
<td colspan="2"><strong>مشخصات</strong></td>
</tr>
<tr>
<td><strong>ناشر:</strong></td>
<td>مانیان</td>
</tr>
<tr>
<td><strong>نویسنده:</strong></td>
<td>محمد مردانیان</td>
</tr>
<tr>
<td><strong>تعداد صفحه:</strong></td>
<td>232</td>
</tr>
<tr>
<td><strong>موضوع:</strong></td>
<td>خاطرات</td>
</tr>
<tr>
<td><strong>قالب:</strong></td>
<td>pdf&nbsp;</td>
</tr>
</tbody>
</table>
<p></p>

کتابخوان و فروشگاه کتاب

نظرات کاربران و نقد و بررسی کتاب ژنرال: خاطرات حاج قاسم سلیمانی