
ساختن فوقالعاده است یا خواستن توانستن است. کاش کتاب با عنوان دومی پیش میرفت یا بهتر بگم کتاب عنوان دومی رو انتخاب میکرد چرا که موضوع رو بهتر از عنوان اول به مخاطب انتقال میده. داستان در مورد دختریه که تو ذهن خودش اختراعی چرخ میخوره که مثل خوره میوفته به جونش و تا درستش نکنه ول کنش نیست. برای همین شروع میکنه به خلق وسیلهای که قراره فوق العاده باشه اما هر چی جلوتر میره میبینه اصلا شبیه اون چیزی نیست که تو خیالشه واس همین رفته رفته عصبی میشه اما بقیه آدمهایی که این دخترک و اختراعاتش رو میبینن از کارهاش تعریف میکنن. عصبانیتش به حدی میرسه که دیگه همه چیو رها میکنه و به پیشنهاد گربه به پیاده روی میره و همونجاست که راهشو پیدا میکنه، راه موفقیتشو. پس نتیجه میگیریم: اگه چیزی رو واقعا دوست داری انجام بدی، پس انجام بده و درست لحظهای که فکر میکنی دیگه به بنبست رسیدی برو و کمی استراحت کن و بار دیگه بیا و از زاویهی دیگه به اون چیزی که ساختی نگاه کن شاید راهشو پیدا کنی. این متن را برای چالش مرور نویسی فراکتاب نوشتهام. #چالش_مرور_نویسی_فراکتاب