
کتاب سنگی بر گوری از جلال آل احمد است که شش فصل دارد و جلال در سال 1342 آن را نوشته است ولی دوازده سال پس از مرگ او منتشر شد. این کتاب هم مثل دیگر آثار جلال سبک نگارشی خاص با جملاتی کوتاه و بدون پیچیدگی است و از آرایههای ادبی استفاده نکرده است. جلال این ناداستان را بر اساس زندگی واقعی خود با همسرش سیمین دانشور نوشته است. جلال فرزندی ندارد و در این کتاب زندگی خانوادگیاش و رفتار دیگران با آنها در مورد فرزنددار نشدنشان را بازگو کرده است. از اینکه دیگران به آنها نیش و کنایه میزنند و راههایی برای فرزنددار شدن به آنها مینمایانند.. از شیوههای پزشکی مدرن تا پیروی از باورهای خرافی و رفتن پیش فلان دعا دعانویس برای گرفتن دارو و دعاهایی برای فرزند دار شدن تا سرپرستی کودکی از یتیم خانه. او حتی برای درمان به خارج از کشور هم رفته و حقایقی از زندگی خصوصیاش در آنجا و روشهای درمانی را بازگو میکند که صداقت و صراحتش قابل ستایش است. در این کتاب ایشان به سفری که به غرب کشور نیز در زمان زلزله آنجا داشتند اشاره کرده است.همچنین اشاره ای به مرگ خواهر همسرش و آوردن فرزندان او پیش خودشان و واگذاری این تصمیم به همسرش دارد. آثار جلال آل احمد از جمله آثار خوب و پایهای ادبیات معاصر ایران شمرده میشود و برای کسانی که میخواهند نویسندگی را آغاز کنند از جمله کتابهای اول برای خواندن به شمار میرود. این کتاب هم مثل دیگر آثار ایشان دارای صمیمیت و سادگی خاصی است و روان و خوشخوان است. میتوان این متن را دارای زبانی نمادین دانست. اگر کسی خواهان آشنایی بیشتر با جلال آل احمد و زندگی شخصی اش است خواندن این کتاب را به او پیشنهاد میکنم. درسی که از کتاب گرفتم این بود که رفتارم و گفتارم با کسانی که فرزند ندارند طوری نباشد که احساس بدی داشته باشند و حس غم و کمبودی بکنند. البته که جلال فقط نمیخواسته اینها را بگوید و با زبان نمادها در پی حقایق دیگری بوده است. این مرور را برای چالش مرور نویسی فراکتاب نوشتم. #چالش_مرور_نویسی_فراکتاب